- ارسالیها
- 14
- پسندها
- 162
- امتیازها
- 483
- مدالها
- 1
- نویسنده موضوع
- #11
***
«ترانه»
با دقت داشتیم به اون چهارتا غول نگاه میکردیم که مظفری شروع به معرفی کرد. با دست به پسری که اخم شدیدی روی پیشونیش جاخوش کرده بود و چشمای نافذ مشکی و البته گرگ صفتی داشت و ازقضا همون پسری بود که از کیان کتک خورده بود اشاره کرد و گفت:
- ایشون آقای آرشام سعادت، بهترین استاد زیست در ایران هستن.
آرشام گلویی صاف کرد و با ابهت و جذبهای که اولین بار بود این مدلی میدیدم پشت میکروفون رفت.
- اول از همه خیلی خوشحال هستم که اینجام و امیدوارم بتونم استاد خوبی براتون باشم.
کیان: چه صدایی داره! توی دعوا به صداش دقت نکرده بودم ولی الان میفهمم که صداش دقیقاً مثل گاو میمونه!
آرزو: کیان نه به تعریف کردنت نه به آسفالت کردنت!
با صدای تشویق دانشجوها حواسمون به سمت سکو پرت شد و به مظفری چشم...
«ترانه»
با دقت داشتیم به اون چهارتا غول نگاه میکردیم که مظفری شروع به معرفی کرد. با دست به پسری که اخم شدیدی روی پیشونیش جاخوش کرده بود و چشمای نافذ مشکی و البته گرگ صفتی داشت و ازقضا همون پسری بود که از کیان کتک خورده بود اشاره کرد و گفت:
- ایشون آقای آرشام سعادت، بهترین استاد زیست در ایران هستن.
آرشام گلویی صاف کرد و با ابهت و جذبهای که اولین بار بود این مدلی میدیدم پشت میکروفون رفت.
- اول از همه خیلی خوشحال هستم که اینجام و امیدوارم بتونم استاد خوبی براتون باشم.
کیان: چه صدایی داره! توی دعوا به صداش دقت نکرده بودم ولی الان میفهمم که صداش دقیقاً مثل گاو میمونه!
آرزو: کیان نه به تعریف کردنت نه به آسفالت کردنت!
با صدای تشویق دانشجوها حواسمون به سمت سکو پرت شد و به مظفری چشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش