نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

elaheh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
0
  • #91
سلام .
کسی اسم این رمان را میدونه که شخصیت اصلی رمان با یک پلیس ازدواج میکنه فکر کنم اجباری چون پسره دوسش نداشت بعد دشمنای پلیسه دختره رو گروگان میگیرن و میگن که یا واسه ما فلان کار و میکنی یا زنت رو میکشیم پلیسم میگه بکشیدش من اونو دوستش ندارم برام مهم نیست که باهاش چیکار میکنید بعد گوشی رو قطع میکنه دزدها هم حرف هاش رو میشنون دختر رو ولش میکن دختره ام از پلیسه طلاق میگیره حامله هم بود چند سال بعد که بچه اش بزرگتر شده پلیسه میاد سراغش و بچه رو ازش میگیره ومیگه اگه بچه رو میخوای ش باید دوباره زنم بشی
کسی میدونه راهنماییم کنه
ممنون میشم
 

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #92
سلام
رمان درمورد دختری بود که واسه یه کار توی یه خونه یه مرده پولدار استخدام میشه . مرده یه بچه داره که پسره و حدود 4 یا 5 سالشه
زن مرده نمدونم مرده یا هم طلاق گرفته دختره با پسر مرده اخت میشن دیوارای اتاق پسره رو رنگ میکنن بابای پسره رو اذیت میکنن و از این حرفا اخرش هم با مرده عروسی میکنه در ضمن توی حیاط خونه هم یه ابشار مصنوعی فکر کنم هست
 

բձժﻨყձ

کاربر انجمن
سطح
3
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
4,693
امتیازها
21,413
مدال‌ها
2
  • #93
داستان یه پسر که وضع مالی خوبی نداره و با مادرش و خواهر و شوهر خواهرش که طبقه بالاشونن زندگی میکنه
این پسر یه دخترو توی پارک از دست دزد بود فک کنم نجات میده و با هاش دوست میشه ولی نمیدونه که دختره پولداره
وقتی میفهمه به هم میزنن ولی چن سال بعد به پسره انتقالی میدن بره شرکت بابای دختره
اسم شخصیتارم یادم نیست متاسفانه
رمان دلمو برگردون
 
امضا : բձժﻨყձ

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,428
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • #94
سلام
رمان درمورد دختری بود که واسه یه کار توی یه خونه یه مرده پولدار استخدام میشه . مرده یه بچه داره که پسره و حدود 4 یا 5 سالشه
زن مرده نمدونم مرده یا هم طلاق گرفته دختره با پسر مرده اخت میشن دیوارای اتاق پسره رو رنگ میکنن بابای پسره رو اذیت میکنن و از این حرفا اخرش هم با مرده عروسی میکنه در ضمن توی حیاط خونه هم یه ابشار مصنوعی فکر کنم هست
دوست عزیز! فکر کنم رمان نیما باشه..
 
امضا : سالخورده و گربه اش

Deniz78

کاربر نیمه فعال
سطح
14
 
ارسالی‌ها
622
پسندها
6,040
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
  • #95
سلام خلاصه رمانی که میگم رو ببینین اسمش رو میدونین
یه دختری عاشق یه پسری میشه و قرار میشه که باهم عقد کنن خونواده ها باهم میرن مسافرت. به مقصد که میرسن خونه یکی از اقوام میرن که نصف شب زلزله میشه همه می میرن فقط همین دختره زنده میمونه با یکی از دخترای فامیلش و یه پسر بچه و به نوزاد. بعد از زلزله همین دختر سرپرست بچه ها میشه. و برای اون پسر بچه وکیل میگیره که ارث خونوادش بهش برسه آخر بازهمون وکیل ازدواج میکنه.
شکیبا باش را چک کنید
 
امضا : Deniz78

فاطم

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
6,888
پسندها
45,853
امتیازها
96,873
مدال‌ها
28
  • #96

Nafas.Z4nilam

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
1,581
امتیازها
14,213
  • #97
سلام
خلاصه رمان اینه
رمان از جایی شروع میشه که چند نفر میان تو یه خونه کل خانوادرو میکشن چون شاهد قتل بوده پدر خانواده فقط یه دختر زنده میمونه اونم تو بیمارستان دیوونه میشه چندبار خودکشی میکنه.اون ادما هم دنبال دختره هسن تا بکشنش واسه همینم میره خونه پلیس پرونده اخرشم عاشق هم میشن
هرکی اسمشو میدونه لطفا بهم بگه...
من یک رمان با همین مضمون خوندم
اسمش پشم باش از خانم زهره حاجی زاده!
 
امضا : Nafas.Z4nilam

Nafas.Z4nilam

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
27
پسندها
1,581
امتیازها
14,213
  • #98
سلام ی رمانی بود که آخرش یادمه
دختره با پسره ازدواج می کنه و حامله میشه
ولی وقتی می خواد به پسره بگه مامان دختره با دختره قرار می زاره و تهدیدش می کنه که از زندگی پسرش بیرون بره
دختره بدون حرفی میزازه میره و پسره فک می کنه که ولش کرده
بعد چند سال تو خونه دوست صمیمیشون همدیگر رو میبینن و پسره میگه این بچه کیه
دختره میگه خیلی احمقی که از شباهتش بچه خودتو نشناسی
مامان پسره باز با دختره قرار می زاره و میگه برگرد پیش پسرم .من پشیمونم و... که یهو صدای پسره میاد که میگه منظورت چیه مامان
بعد دیگه قضیه رو میفهمه و با دختره دوباره زندگی می کنن
دوست عزیز!
منم این رمان رو خوندم سه تا دختر بودن که با سه تا پسر ازدواج میکنن
دختر ها با هم دوست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nafas.Z4nilam

محیا شکوفه

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
25
امتیازها
30
  • #99

شرقی شاد

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
101
پسندها
4,552
امتیازها
20,653
مدال‌ها
9
  • #100
سلام من خیلی وقت پیش یه رمان خونده بودم كه همه چیش به جز اسم رمان و شخصیت هاش بادمه...از زبون پسره بود رمان موضوعشم این بود كه پدر پسر تو سفارت انگلیس كار میكنه و اینا تو لندن زندگی میكنن و دختر خالشم پیششون زندگی میكنه این دوتا با هم تو یه رشته درس میخوننرشتشونم معماری ولی پسره عاشق اشپزی...
تو دانشگاه این پسره با یه دختره خیلی لج وایناكلی دعوا دارن ولی چون my friend خالشه زیاد با هم برخورد دارن
پسره اخرای درسشه به پدر مادرش میگه كه من به خاطر شما درسخوندم ولی میخام رستوران بزنم اونا هم قبول میكنن پدرپسره بهش یه شركت معماری معرفی میكنه كه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : شرقی شاد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا