مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

as.mo

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/12/18
ارسالی‌ها
9
پسندها
32
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #81
سلام. یه رمان یک سال پیش خوندم در مورد یه دختری بود که به اجبار پدر خوندش با یه پسری ازدواج می کنه. دختره در واقع دختر واقعی خونوادش نبودن و به اصرار برادرش به اسم سجاد به فرزندی قبولش کرده بودن و بعد مرگ سجاد پدرخوندش دنبال بهونه ای بوده تا از خونش بیرونش کنه. از طرف دیگه پسره هم با یک زن شوهردار به اسم نسیم دوسته و با فشارهای اون تمام حرصشو سر دختره می ریزه. به شدت کتکش میزنه و بهش ت*جاوز میکنه و می برتش میندازه بیمارستان و خودش میره مسافرت. و وقتی بر میگرده می بینه وضعیت خیلی بدی داره تو بیمارستان و خیلی اتفاقا می افته تا می فهمه نسیم و شوهرش برای پولش نقشه ریختن و عاشق زن خودش میشه
معمار عشق رو چک کنید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Neggy

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/1/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
9
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #82
سلام ..دنبال یه رمان قدیمی میگردم که خیلی وقت پیش خونده بودم که داستان دو تا همسایه س که با هم رابطه ی خوبی دارن و دو تا پسر سیاسی دارن که تو فرانسه زندگی میکنن و برای دیدن خانواده به ترکیه میان ..و تو اون سفر دختره عاشق پیر بزرگ خانواده میشه
 

M..?.e.e

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/2/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
10
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #83

Yeganeh75

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/2/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
9
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #84
سلام دنبال یه رمانم که یه دختره بود که وضع مالیشون خوب نبود بعد باباشم دست بزن داشت و بددهن بود همش مادرشو کتک میزد ، یه دوستی داشت که پسر بود فکرکنم اسش اردلان بود بعد دختر تو شرکتی کار پیدا کرد که صاحبش یه پسر نابینا بود با هم ازدواج میکنن بعد پسره شکاک میشه کتکش میزنه بچش سقط میشه آخرشم دختره با پسری به اسم رضا که پلیسه ازدواج میکنه
 

zahraahani

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/2/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
19
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #85
سلام دنبال ی رمانم که دختره موهاش نارنجی بود وهمش درحال رمان خوندن بودوارزوداش عشقش یکی باشه مثه اون شخصیتا برادرش توکاره خلاف بود ی پلیس مخفی میومد خونه اینا سرک میکشیدیبارم ب بهونه اینکه بره دختره کتاب اورده اومدخونشون دختره تجربی بوداین کتاب انسانیواورده بود دختره اتفاقی میره عروسیه همون پلیسه این وسطا یادم نیس چ میشه پسره میبرتش خونه خودش طبقه بالازنش زندگی میکرد اخرم دختره پرستاریه شیرازقبول میشه
 

محیا شکوفه

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/2/19
ارسالی‌ها
3
پسندها
24
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #86
سلام من دنبال یه رمانم که خلاصش اینه:

یه دختری عاشق یه پسری میشه که اصلا تو فکر ازدواج نیست ولی خونوادش میخوان به زور براش دختری رو بگیرن که دوست نداره. دختره میره خودش به پسره میگه که دوسش داره و پسره باهاش ازدواج میکنه اما پسره تویه حادثه فراموشی میگیره بعدش از دختره میخاد که براش تعریف کنه چجوری باهم آشنا شدن دختره هم دروغ میگه و میگه تو عاشقم بودی با عشق ازدواج کردیم
 

Ayda8180

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/3/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
16
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #87
سلام رمان در مورد دختری بود که با پدرش و دختر خالش بود فکر کنم زندگی می کرد (چون دختر خالش خانوادش از دست داده بود پیش اونا بود ) دختره تو مسابقه رالی پسری رو می بینه و بعد مدتی عاشقش میشه ولی پسره عاشق دختر خالش میشه و ازدواج می کنن و شب عروسیشون دختره میره خارج. بعد چند سال دختر پسره به دختره زنگ میزنه و برش می گردونه ایران و کاری می کنه باباش و دختره ازدواج کنن اگه کسی اسمش میدونه بگه لطفا
 

Rave

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/3/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
36
امتیازها
33
سن
26
سطح
0
 
  • #88
سلام دوستان
حدود سه سال پیش یه رمان نصفه خوندم که فکر میکنم خارجی هم بود ... در مورد یک شخصی بود که صاحب یک بازی بود و مدیریتش میکرد... یکی از کارکترای این بازی که مخصوص یه دختری که پاش شکسته بود و توی یک شهر دیگه زندگی میکرد ، قوانین و روند بازی رو نقض میکرد... درواقع کارکتر ها سازنده ی بازی رو بعنوان خداشون میدونستن و براساس بازیشون ازش تشکر میکردن اما اون کارکتر روند بازی خودش رو تغییر داده بود ... سازنده ی بازی با دختره قرار ملاقات میذاره و ازش میخواد کارکتر رو واسش عوض کنه... یا بفروشه ... کسی این داستان رو میشناسه؟؟؟ بشدت نیازش دارم
 
امضا : Rave

nisham

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/7/18
ارسالی‌ها
38
پسندها
694
امتیازها
3,863
سن
21
سطح
0
 
  • #89
داستان یه پسر که وضع مالی خوبی نداره و با مادرش و خواهر و شوهر خواهرش که طبقه بالاشونن زندگی میکنه
این پسر یه دخترو توی پارک از دست دزد بود فک کنم نجات میده و با هاش دوست میشه ولی نمیدونه که دختره پولداره
وقتی میفهمه به هم میزنن ولی چن سال بعد به پسره انتقالی میدن بره شرکت بابای دختره
اسم شخصیتارم یادم نیست متاسفانه
 
امضا : nisham

محیا شکوفه

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/2/19
ارسالی‌ها
3
پسندها
24
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #90
سلام خلاصه رمانی که میگم رو ببینین اسمش رو میدونین
یه دختری عاشق یه پسری میشه و قرار میشه که باهم عقد کنن خونواده ها باهم میرن مسافرت. به مقصد که میرسن خونه یکی از اقوام میرن که نصف شب زلزله میشه همه می میرن فقط همین دختره زنده میمونه با یکی از دخترای فامیلش و یه پسر بچه و به نوزاد. بعد از زلزله همین دختر سرپرست بچه ها میشه. و برای اون پسر بچه وکیل میگیره که ارث خونوادش بهش برسه آخر بازهمون وکیل ازدواج میکنه.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
5
بازدیدها
147
عقب
بالا