کسی نمیدونه اسم رمانی ک درخواست کردمو؟
دختره یادم میاد تو مهمونی اشتباهی با پسره میگیرنش بعدش پدر دخترع میگه باید ازدواج کنید خلاصه ب اجبار ازدواج میکنن دختره کُرده و خیلی مهربونه یجایی از داستان که یادمه این بود که دختره هر روز صبح به خاطر اینکه پسره ک اسمش اراد بود صبحانه نمیخورد براش اب پرتقال و شکلات میبرد پسره هم خیلی سرد و مغرور بود
لطفا اگه میدونید اسمشو بگین:)