رمانی که دختر عمو و پسر عمو به اجبار پدر بزرگ باهم از دواج میکنند و عکس های فتو شاپ به دست شوهر دختر میوفته که بخاطر اونا شوهر دختررو هرروز کتک میزنه و بعد میفهمه فتوشواپ بوده.
اونا فک میکنن زنش حاملس ولی بعدا میفهمن که لخته های خونی بوده.زن از شوهرش متنفر میشه ولی دوباره زندگیشون خوب میشه.
ممنون میگم اسمشو بگید