مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/11/20
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,819
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #3,561
سلام و عرض ادب
رمانی که بنده دنبالشم در مورد یه پسریه به نام هایکا که یه روز به خاطر انتقامش ، مردی که دختر قصه پیشش کار می‌کرده رو می‌کشه و دختر که خدمتکارش بوده تنها میمونه . اون هم برای جبران دختر رو می‌بره پیش خودش . متاسفانه اسم دختر نقش اصلی رو یادم نیست و همین کار رو سخت تر می‌کنه .
اها در ضمن زمانی که من رمان رو خوندم در حال بازنگری بود .
ممنون میشم اسمش رو بگید.
 
امضا : Taranom.Zamani

Mobina.yahyazade

مدیر بازنشسته‌ی کتاب و ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
850
پسندها
3,897
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
22
سطح
12
 
  • #3,562
سلام و عرض ادب
رمانی که بنده دنبالشم در مورد یه پسریه به نام هایکا که یه روز به خاطر انتقامش ، مردی که دختر قصه پیشش کار می‌کرده رو می‌کشه و دختر که خدمتکارش بوده تنها میمونه . اون هم برای جبران دختر رو می‌بره پیش خودش . متاسفانه اسم دختر نقش اصلی رو یادم نیست و همین کار رو سخت تر می‌کنه .
اها در ضمن زمانی که من رمان رو خوندم در حال بازنگری بود .
ممنون میشم اسمش رو بگید.
رمان درخشش ماه در سایه انتقام
 
امضا : Mobina.yahyazade
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/11/20
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,819
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #3,563
امضا : Taranom.Zamani

Samieh1270

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
25/9/20
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #3,564
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Min

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/1/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #3,565
سلام یه رمان خوندم قبلا که دختره مادرش مرده پدرش هم خدمتکار و راننده برادرش هست دختره لال شده بنا به اتفاقاتی پسر عموش با دختره لجه و اذیتش میکنه چون پدرش قبلا عاشق مامان دختره بوده اما مامان دختره عاشق اون نبوده و پنهانی با برادر خواستگارش ازدواج میکنه یعنی دو برادر عاشق یه دختر شده بودن بعد این پسره حالا اذیت دختر عموش میکنه چون مصبب همه بی مهریای پدر و مادرش و مامان دختره میدونه که به باباش جواب رد داده کسی اسم رمان و میدونه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Erfaneh456

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/1/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #3,566
سلام ببخشید من دنبال یه رمان میگردم که پسره بعد از چند سال از خارج میاد و اشتباه نکنم دکتر هست و دختره هم پرستاره و دختره باهاش لج هست چون قبلا بهش عشقش ابراز کرده بوده ولی اون رفته خارج فکر کنم اسم پسره پارسا بود لطف میکنید کمک کنید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Fariba aaa

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/4/20
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #3,567
سلام ببخشید من دنبال یه رمان میگردم که پسره بعد از چند سال از خارج میاد و اشتباه نکنم دکتر هست و دختره هم پرستاره و دختره باهاش لج هست چون قبلا بهش عشقش ابراز کرده بوده ولی اون رفته خارج فکر کنم اسم پسره پارسا بود لطف میکنید کمک کنید
فکر کنم سوار بر بال سرنوشت باشه شبیه همن.ولی اسم دکتره رامین اسم پرستاره صنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Ksjxhhs

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/8/20
ارسالی‌ها
16
پسندها
11
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #3,568
سلام
یه رمانی بود خب یه دختره پسر بود هم دانشگاهی هم بودن اینا دوتاشون از خانواده خیلی پولداری بودن و فک کنم دانشگاه پزشکی میفرستن و باهم لج بود دخترم یه داداش داشت بعد میفهن اینا باهم همسایه هستن خب به بعد عاشق میشن ولی بعد به دلایلی یادم نیس پسره ولش میکنه دختره میره خارج جایی که پسره هس خود دختره نمیدونه بعد همو میبینن اینا بعد دیگه ازدواج کردند اگه درست بگم اسم پسره سامیاره و رمان وقتی شروع میشه چند صفحه اولش اونجا که پسره ولش کرده و چندسال گذشته بعد میزنه گذشته همچیز رو میگه
ببخشید خیلی بد توضیح دادم
 

Kamand_kl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
4/1/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #3,569
سلام یه رمان بود دختره هیچکسیو نداشت با یه پسری آشنا شده بود.همش باهم بودن.پسره برای تعطیلات عید رفته بود پیش خانواده خودش ،دختره برای پسره زنگ زد صدای خنده میشنید بعد نگف که من تنهام بیا .پشیمون شد قطع کرد.خیلی چیزی یادم نمیاد میشه لطفا کمکم کنید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/3/20
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
22,879
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
سطح
31
 
  • #3,570
سلام یه رمان بود دختره هیچکسیو نداشت با یه پسری آشنا شده بود.همش باهم بودن.پسره برای تعطیلات عید رفته بود پیش خانواده خودش ،دختره برای پسره زنگ زد صدای خنده میشنید بعد نگف که من تنهام بیا .پشیمون شد قطع کرد.خیلی چیزی یادم نمیاد میشه لطفا کمکم کنید
طالع ماه رو چک کنید
 
امضا : Shiva.Panah
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا