- ارسالیها
- 45
- پسندها
- 87
- امتیازها
- 103
سلام عزیزمسلام
یک رمان بود در مورد دختری که شیطون بود خیلی ، بعد مامان باباش هم خیلی عاشق هم بودن ، بعد این دختره با دوست های دانشگاهیش (فکرکنم )میرن پیک نیک یا حالا اردو ، توی اردو این دختر رو میدزدن و همه نگران میشن و دلشون تنگ میشه و نگرانن ، این دختره اسیر میمونه این دزد ها هم اذیتش میکنن که با یه دزد دیگه هم اونجا رو به رو میشه که در واقع پلیس بوده ، بعد انگار قراره این دختر رو بفروشن که میفهمه سر دسته اینا فامیلش بوده فکر کنم یا دوست پسر قبلیش ، اون پسر پلیسه هم عاشق این دختره شده ولی دختره رو میفروشن به یه پیر مرد که از شیرین زبون بودن دختره خوشش اومده پول دار هم بود و........یادم نی ، لطفا بهم بگید خیلی وقته دنبالشم
از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.