مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Zahra.D_T

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
12/9/20
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,165
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
سطح
29
 
  • #3,931
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

j.pari

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
7/10/20
ارسالی‌ها
7
پسندها
10
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #3,932
سلام.خسته نباشید .من یه رمان خوندم قبلا که اسمش یادم رفته.یه دختر بود که دزدیده شده بود وبه یه قبیله صحرانشین فروخته شده بود که عرب بودند .واون رو به عنوان زن ریس قبیله انتخاب کرده بودند دختره اول پسره رو ندیده بود اما بعد دیدشون...قبیله حالت ابتدایی داشت اما پسره بیرون از اون منطقه واقعا با پیشرفت وتکنولوژی زندگی میکرد.
همینجوری بود تقریبا ...‍♀️
کسی میتونه کمک کنه؟
فکر کنم رمان عود باشه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,933
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,934
خلاصه رمان اینطوری بود ک دختره عاشق پسره زود و ازش وقت گرفت ک سه روز با هم باشن بعد پسره ولش کرد دختره حامله بود ازش و افسردگی شدید گرفت سعی کرد خودکشی کنه ک باعث شد سقط جنین کنه از طرف دیگه خانواده دختره متوجه شدن چه اتفاقی افتاده و برادر پسره ک از بچگی عاشق این دختر بود باهاش ازدواج میکنه اگر کسی اسمشو میدونه لطفا بگه خیلی وقته دنبالشم
رمان دالیت از نیلوفر قائمی فر
 

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,936
سلام دوستان
یه رمانی بود که دختر و پسری به صورت سنتی باهم ازدواج میکنن، پدران دو طرف بازاری بودن و قبل از ازدواج دختره به پدر پسره میگه چک پدرمو پاره کن وگرنه ازدواج نمیکنم. چندسال بعد دختر و پسر دارن از هم جدا میشن به این خاطر که پسره میفهمه و بعد میفهمن که دختره بارداره. آخرش هم به هم برمیگردن. دختره هم یه خواهر داره که میخواد با برادر شوهرش ازدواج کنه
تو هنوز اینجایی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,937
یه رمان بودک چیز زیادی ازش یادم نیست. ولی فکر میکردن پسره مرده و دختره با برادر شوهرش ازدواج کرد. ولی فقط هم خونه بودن که بچه هه بی پدر بزرگ نشه. بعد شوهر اصلیه برمیگرده و اولاش زنشو باور نمیکنه. میگه تو با داداش من بودی و عاشقش بودی. ولی بعدش اوکی میشن و تقریبا هر شب میره خونه دختره میمونه تا ازداج کنن
اسمشم فک کنم کیارش بود که بهش میگفت ارش
اره منم خوندم ولی اسمش یادم نیس
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,938
و
یه رمانم بود که چهره پسره شبیه گرگ بود و چشاش ابی بود یه تیکشو یادمه پسره زخمی شد بعد دختره با چاقوی داغ زخم دستشو بست تورو خدا اگه میدونید بگید خیلی فکرمو مشغول کرده
والا تنها رمانی ک پسره شبیه گرگ باشه رو من فقط رمان آشور رو میشناسم ک بهترینه❤️❤️
 

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,939

شکلاتییییی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
سطح
0
 
  • #3,940
سلام من دنبال یه رمانم که پسره پلیس مبارزه با مواد مخدر بود و عاشق دختر خالش بود دختر خالش از بچگی تومور داشته اما خودش خبر نداره برای همین خیلی لوسش کردن و مثل بچه ها میمونه اما پسره چون با خانواده خالش توی یه ساختمون زندگی میکنن برای اینکه حرمت خانواده رو نشکونه میره با یکی از همکاراش ازدواج میکنه ولی بعدش ازش طلاق میگیره در اخر با دختر خالش ازدواج میکنه پسره یه خواهرم داشت که با دوستش ازدواج کرده اما بچه دار نمیشدن
لیلی عاشق است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا