- تاریخ ثبتنام
- 12/9/20
- ارسالیها
- 1,260
- پسندها
- 20,165
- امتیازها
- 43,073
دربست تا عاشقیاونارم میخونم. کامل؟!
دربست تا عاشقیاونارم میخونم. کامل؟!
فکر کنم رمان عود باشهسلام.خسته نباشید .من یه رمان خوندم قبلا که اسمش یادم رفته.یه دختر بود که دزدیده شده بود وبه یه قبیله صحرانشین فروخته شده بود که عرب بودند .واون رو به عنوان زن ریس قبیله انتخاب کرده بودند دختره اول پسره رو ندیده بود اما بعد دیدشون...قبیله حالت ابتدایی داشت اما پسره بیرون از اون منطقه واقعا با پیشرفت وتکنولوژی زندگی میکرد.
همینجوری بود تقریبا ...♀️
کسی میتونه کمک کنه؟
عزیزم رمانی ک تعریف کردن اسمش دالیت از نیلوفرقائمی فر هستشاز پریناز بشیری هست . نویسنده این رمان نیلوفر قائمی فر نیست
رمان دالیت از نیلوفر قائمی فرخلاصه رمان اینطوری بود ک دختره عاشق پسره زود و ازش وقت گرفت ک سه روز با هم باشن بعد پسره ولش کرد دختره حامله بود ازش و افسردگی شدید گرفت سعی کرد خودکشی کنه ک باعث شد سقط جنین کنه از طرف دیگه خانواده دختره متوجه شدن چه اتفاقی افتاده و برادر پسره ک از بچگی عاشق این دختر بود باهاش ازدواج میکنه اگر کسی اسمشو میدونه لطفا بگه خیلی وقته دنبالشم
دالیتحس معکوس
تو هنوز اینجاییسلام دوستان
یه رمانی بود که دختر و پسری به صورت سنتی باهم ازدواج میکنن، پدران دو طرف بازاری بودن و قبل از ازدواج دختره به پدر پسره میگه چک پدرمو پاره کن وگرنه ازدواج نمیکنم. چندسال بعد دختر و پسر دارن از هم جدا میشن به این خاطر که پسره میفهمه و بعد میفهمن که دختره بارداره. آخرش هم به هم برمیگردن. دختره هم یه خواهر داره که میخواد با برادر شوهرش ازدواج کنه
اره منم خوندم ولی اسمش یادم نیسیه رمان بودک چیز زیادی ازش یادم نیست. ولی فکر میکردن پسره مرده و دختره با برادر شوهرش ازدواج کرد. ولی فقط هم خونه بودن که بچه هه بی پدر بزرگ نشه. بعد شوهر اصلیه برمیگرده و اولاش زنشو باور نمیکنه. میگه تو با داداش من بودی و عاشقش بودی. ولی بعدش اوکی میشن و تقریبا هر شب میره خونه دختره میمونه تا ازداج کنن
اسمشم فک کنم کیارش بود که بهش میگفت ارش
والا تنها رمانی ک پسره شبیه گرگ باشه رو من فقط رمان آشور رو میشناسم ک بهترینه❤️❤️یه رمانم بود که چهره پسره شبیه گرگ بود و چشاش ابی بود یه تیکشو یادمه پسره زخمی شد بعد دختره با چاقوی داغ زخم دستشو بست تورو خدا اگه میدونید بگید خیلی فکرمو مشغول کرده
لیلی عاشق استاینو پیدا کردین به منم بگید
لیلی عاشق استسلام من دنبال یه رمانم که پسره پلیس مبارزه با مواد مخدر بود و عاشق دختر خالش بود دختر خالش از بچگی تومور داشته اما خودش خبر نداره برای همین خیلی لوسش کردن و مثل بچه ها میمونه اما پسره چون با خانواده خالش توی یه ساختمون زندگی میکنن برای اینکه حرمت خانواده رو نشکونه میره با یکی از همکاراش ازدواج میکنه ولی بعدش ازش طلاق میگیره در اخر با دختر خالش ازدواج میکنه پسره یه خواهرم داشت که با دوستش ازدواج کرده اما بچه دار نمیشدن