نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

.sunny.

کاربر انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
395
پسندها
7,144
امتیازها
24,973
مدال‌ها
12
  • #4,181
امضا : .sunny.

Fariba aaa

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
  • #4,182
دنبال یه رمان میگردم که داستانش اینه: یه پسره مذهبی به نام حمید عاشق یه دهتر بی حجاب میشه ولی بعدا به خاطر بچه دار نشدن از هم جدا میشن و دختره با عموی همون پسر که خیلی هم پولدار هست ازدواج میکنه
میتونید رمان به من نگاه کن و ببینید شبیه همینه ولی اسم پسر حسام
 

M.o.b.i.n.a

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #4,183
سلام دوستان، يه رماني چندوقت پيش خوندم، اسمشُ يادم نمياد اگه ميشع راهنمايي كنيد.. يه دختره بود كه يه پسره به عنوان پول از باباش ميگيريتش و بعدش دختره گم ميشه و دوقلو حالمه بوده بعد دختره تصادف ميكنه بيناييشُ از دست ميده. بعد پسره پيداش ميكنه بعد چندوقت بيناييشُ به دست مياره و عاشق همديگه ميشن ، اگه ميشه راهنمايي كنيد ،ممنون.
 

M.o.b.i.n.a

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #4,184
سلام، من چندوقت پيش يه رمان خوندم اسمشُ يادم نمياد ميشه راهنمايي كنيد...
 

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #4,185
یک رمان پلیسی-عاشقانه خوندم چندین ماه پیش نه اسم خود رمان و نه اسم شخصیت ها
داستان از دوران دبیرستان دختره بود که به دلیل ورشکستگی پدرشون مجبور میشن برن با دوست قدیمی باباش که یک پسر بزرگ (پسره رو Xمیگیریم)داره زندگی کنن این Xاز خارج اومده بوده .یک بار دختره میخواسته با دوستاش برو استخر که زن دوست باباش میبینتش و کلید استخر خونشون و میده میگه از این به بعد تو این استخر برو این دختره هم خوشحال میشه و هر هفته میرفته استخر تا از یک روزی یه روز ابی تو استخر میبینه و برش میداره از اون به بعد هر بار رز ابی تو اب بوده اینم اینارو برمیداشته و خشک میکرده تا Xبرمیگرده خارج و اینم اول ناراحت میشه و بعد دیگه داستان میره از جایی که دختره پلیس شده و بهش دستور میدن بره یک اداره دیگه تو یک پرونده همکاری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #4,186
ببخشید طولانی شد ولی میخواستم کل داستان بدونید که بشناسید
 

Fariba aaa

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
  • #4,187
:662995-13d2b18d8733d28eeebeb93ce3604071::662995-13d2b18d8733d28eeebeb93ce3604071:سلام.لطفا این رمانو اگه خوندین اسمشو بگید.رمان در مورد یه دختر به اسم مریم یه دوست صمیمی داره که مثل خواهرن باهم.اسمشم ستاره است ولی مادرش از مریم به دلایلی که کسی نمیدونه خوشش نمیاد.مادرمریم که مرده قبلا مسیحی بوده ولی عاشق بابای مریم میشه و مسلمان میشه وخانواده اش تردش میکنن.مریم با پدرش که بهش میگن خان بابا وخواهر بزرگش مارال زندگی میکنه ودنبال کار میگرده.برادر ستاره با دوستش از خارج میاد وشرکت راه میندازن ومریم اونجا مشغول کار میشه واوایل از پسره فکر کنم اسمش سهیل میترسه ولی بعد عاشق هم میشن.میخوان ازدواج کنند ولی مادر پسره به خدمتکارشون پول میده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,188
سلام دوستان، يه رماني چندوقت پيش خوندم، اسمشُ يادم نمياد اگه ميشع راهنمايي كنيد.. يه دختره بود كه يه پسره به عنوان پول از باباش ميگيريتش و بعدش دختره گم ميشه و دوقلو حالمه بوده بعد دختره تصادف ميكنه بيناييشُ از دست ميده. بعد پسره پيداش ميكنه بعد چندوقت بيناييشُ به دست مياره و عاشق همديگه ميشن ، اگه ميشه راهنمايي كنيد ،ممنون.
رمان از جنس اقلیما
 

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
600
پسندها
6,956
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
  • #4,189
سلام دوستان
خلاصه رمان:یه دختر بود که مامانش سرطان داشت چند نوبت بخاطر نداشتن هزینه شیمی درمانیشو به تاخیر میندازن بابای دختره مرده بود و تمام ثروت خانواده پدری دختره به عمش رسیده بود و پدر دختره از قدیم با خواهرش سر ارث و میراث دعوا داشته . دختره برای اینکه بتونه مادرش رو شیمی درمانی کنه تن فروشی میکنه.فرداش که از خونه پسره میزنه بیرون زنگ میزنن بهش که مادرت مرده. دست تقدیر این دختر و اون پسره رو مقابل هم قرار میدن بعدش میفهمه دختره که پسری که بهش تن فروشی کرده پسر همون عمشه
توروخداا اگه اسم رمان رو میدونین بگین
غریبه آشنا
 
امضا : crazy.angel

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #4,190
امضا : حیران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا