مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

*Mobina*

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
8
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #761
سلام یه رمانی بود اصلا کلا هیچی ازش یادم نمیاد.
اما تا اونجایی که یادمه که پسره برای انتقام با دختره ازدواج کرده بود و میخواست زجرش بده اما تهش عاشق هم‌میشن.
و اینکه پسره مشکل روانی داشت و مدام دختره رو کتک میزد اخرشم دختره میذاره میره و...
کسی اسم این رمان رو میدونه؟
 

*Mobina*

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
8
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #762
من ارباب توام نیست ایا?????
 

Afi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/3/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
5
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #763
اسم این رمان برای من لخون برای
سلام
رمانی که دنبالشم در مورد یه دختر هست که
عاشق یه خواننده‌س
و زندگی جدید دختر وقتی شروع میشه که برق
حلقه رو دستای عشقش یا همون خواننده میبینه
اگه کسی می دونه لطفا بهم بگه
با تشکر
اسم این رمان برای من بخون برای من بمون هستش!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Cãlypso

NARGES.A

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/11/17
ارسالی‌ها
70
پسندها
1,993
امتیازها
12,773
مدال‌ها
9
سن
21
سطح
9
 
  • #764
سلام
یه رمانی بود که دختر دبیرستانی بود و همیشه یکی تز معلماشون رو اذیت می کرد تا اینکه اون معلمه براش یه مشکلی پیش میاد و دیگه مدرسه نمی ره و جای معلمه یه پسری میره.بعد یه مدتی میفهمن این شخص پسر همون معلم قبلی اس و دختره بعد یه مدتی می فهمه که معلم قبلیش همن خاله ایشِ که باهاش یه مدت در ارتباط نبودن
فک کنم خالش یه مدت خونه اینا می مونه تا خونه شون آماده شه

خواهشا اگر کسی می دونه بگه
 
امضا : NARGES.A

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,116
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
سطح
34
 
  • #765

SH _ Z

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/12/19
ارسالی‌ها
47
پسندها
99
امتیازها
103
سطح
0
 
  • #766
سلام دوستان

من یک رمان خوندم ولی یادم نیست اسمش و اینارو اونجوری که یادمه دختره و پسره ازدواج میکنند بعد دختره نمی دونم چی می شه که میره یا پسره ولش می کنه بعد دختره حامله بوده پسرم نمیدونسته دختره بچش به دنیا میاد و چن وقت بعد اتفاقی پسرو تو خیابون میبینه بجه بغلش بوده پسره شک میکنه میگه بچه کیه میگه مال دوستمه ولی پسره یواشکی پستونک بچه رو برداشته بودهِ ِDNAمیده میفهمه مال خودشه
همینش یادم بود اگه می دونین بگین بهم ممنون
اسم رمان ناعادلانه به قضاوتم ننشین هست
 

SH _ Z

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/12/19
ارسالی‌ها
47
پسندها
99
امتیازها
103
سطح
0
 
  • #767
سلام
دنبال اسم یه رمانیم ولی اسم شخصیت هاش یادم نیست . فقط میدونم پدر دختره و خود دختره خلافکار بودن و یه روز پدر دختر توسط یه نظامی کشته میشه این دخترم فکر میکنه یه ملوانی که تو آبادانه اون کشته یه مدت میره خونه این این پسره (ملوانه) با یه هویت دیگه که اونجا با مادر و خواهر اون ملوانه صمیمی میشه و یه روز وقتی پلیسا میگیرنش پسره میفهمه دختره تو این مدت بهشون دروغ گفته و دختره هم میفهمه اصلا کار این پسره نبوده و تویه عروسی بازم هم دیگرو میبینن ولی پسره اصلا دختر رو به حساب نمیاره یه دفعه ماشین به دختره میزنه و پسره پشیمون میشه بعد از این که دختر رو میرسونه بیمارستان تصمیم میگرن با هم ازدواج کنن ؟
کسی اسمشو میدونه؟
 

پرسا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
9
پسندها
14
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #768
سلام دوستان
رمان درباره یک دختر بود وکیل مردی میشه که زنش رو به قتل رسونده و عاشقش میشه و صیغه مرده میشه بدون اطلاع خانوادش

و یک رمان دیگه درمورد دختری که خدمتکار یه خونه بوده و میخواستن بازور عقد پسره بکننش ولی فرار میکنه یه پسره کمکش میکنه و با شخصی به اسم سالار اشنا میشه که ارباب بوده مثل اینکه پدر دختره یه شرکت به اسمش زده و همه دنبال اونن اگه اشتباه نکنم و عاشق هم میشن و ازدواج میکنن سالار یه برادر و خواهر داره اخرش دختره تصادف میکنه حافظش رو از دست میده حامله هم بوده یه سال ازهم دور میشن که نقشه ی سامیار بوده در نهایت بهم میرسن
ممنوت میشم اسماشونو بگین
 

پرسا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
9
پسندها
14
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #769
سلام یه رمان رو چند سال پیش خوندم که اسمشو یادم نیست رمان در باره یه دختره بود که پدر و مادرشو توی تصادف از دست میده و پیش پدر بزرگش زندگی میکنه این دختر دانشجوی تاتره و پدر بزرگش میخواد که اون با پسر داییش که موسیقی خونده ازدواج کنه ولی اون راضی نمیشه تا اینکه باید برای اجرای یه تاتر از طرف دانشگاه به یه سفر برن شرط پدر بزرگش برای این سفر همراهی همون آقای نامزد یا پسر داییه
با پسر داییه حرف میزنه که همراهش نره ولی پسر داییه با دوستاش که استادای اون دخترن میره موقع برگشت تصادف میکنن و یه زن ومرد روستایی از اونا مراقبت میکنن واونا مجبور میشن به هم محرم شن بعد عاشق هم میشن با هم ازدواج میکنن
فکر کنم اسمش عمارت عشق باشه
 

S_j

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
106
امتیازها
523
سطح
0
 
  • #770
سلام یه رمان رو چند سال پیش خوندم که اسمشو یادم نیست رمان در باره یه دختره بود که پدر و مادرشو توی تصادف از دست میده و پیش پدر بزرگش زندگی میکنه این دختر دانشجوی تاتره و پدر بزرگش میخواد که اون با پسر داییش که موسیقی خونده ازدواج کنه ولی اون راضی نمیشه تا اینکه باید برای اجرای یه تاتر از طرف دانشگاه به یه سفر برن شرط پدر بزرگش برای این سفر همراهی همون آقای نامزد یا پسر داییه
با پسر داییه حرف میزنه که همراهش نره ولی پسر داییه با دوستاش که استادای اون دخترن میره موقع برگشت تصادف میکنن و یه زن ومرد روستایی از اونا مراقبت میکنن واونا مجبور میشن به هم محرم شن بعد عاشق هم میشن با هم ازدواج میکنن
رمان ترانه ات میشوم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا