مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nardon

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/5/19
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #961
سلام یه رمان بود دختره از پدربزرگش میترسید و وقتی مرد خیلیخوشحال شد بعدش داداش پدربزرگش پیدا شد و به خاطر شباهتشون کلی ازش میترسید این مرده یه نوه داشت که مجبورش کردن دختره رو با نوه مرده ازدواج کنه تازه قبلش قرار بود خواهره دختره با نوه پیرمرده ازدواج کنه
 

Fadia

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
14
امتیازها
30
مدال‌ها
1
سن
21
سطح
1
 
  • #962
سلام یه رمان بود اسم دختره هستی بوداستاد دانشگاه بودبعد یه پسره که پلیس بود میره خواستگاریش اگه کسی اسمش رو میدونه لطفا بگه
 

~HADIS~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/6/18
ارسالی‌ها
1,264
پسندها
19,077
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
21
سطح
25
 
  • #963
یه دخترس که مربی اروبیکه بعد یه خونه نقلی 80 متری فقط داره پدر مادرم نداره در کل زندگیش بدک نیس بعد یه پسره میوفته دنبالشه تهدیدش میکنه که تو باید با من کار کنی پسره شرکت مدلینگ داشته بعد یکی از مدلای خیلی خفنش به قتل میرسه گویا دقیقا عین این دختره بوده با این تفاوت که اون دختره که مرده چشاش ابیه این چشاش قهوه اییه بعد خلاصه دختره اولش قبول نمیکنه ولی خو پسره چون خیلی پولدار بوده سعی میکنه خونشو ازش بگیره که مجبورش شه باهاش کار کنه دختره هم قبول میکنه بعد خلاصه لنز میزارن تو چشه دختره و میرن واسه عکاسیو فیلم برداری ولی اون ادمایی که دختر امریکاییه رو کشتن میوفتن به جونش باز که بفهمن داستان چیه
 

Novel2020

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/5/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #964
سلام. ممنون میشم اسم این رمان رو بهم بگید
داستان درمورد دختر شهرستانی مذهبی که میاد تهران درس بخونه و بایه دختر همخونه میشه که دختره خوبی نیست و به مرور شخصیت دخترداستان تو داستان عوض میشه و با یه پسر رفیق میشه و از طرفی تو دانشگاه یه پسر به اسم علی هم دختره رو میخواد. دختره تا وسطای داستان همین طور میمونه تا یواش یواش از این زندگی خسته میشه و یادم نمیاد به چه علت توبه میکنه و برمیگرده شهرش و بعد چند سال دوباره علی رو تو یه شرکت میبینه.
 

پرسا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
9
پسندها
14
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #965
سلام دوستان یه رمان خیلی وقته ذهنمو درگبر کرده خیلی ازش یادم نمیاد فقط یادمه مرده یه زن ضیغه ای داشته که شوهر زنه مرده بوده یه بجه هم داشته مرده هم چون خودشو مسیول میدونسته زن رو صیغه کرده حالا زن خودش که عاشقه همن میفهمه و قهر میکنه بعد که برمیگرده میبینه زن صیغه ای با شوهرش تو اتاقشونه شوهره هم بیحرکت خوابیده زنه هم اونجاست با وضع ناجور میخواد بره ولی برمیگرده تو اتاق و میبینه شوهره قلبش گرفته زنه هم سواستفاده کرده از اون حالش تا فکر کنم دزدی چیزی بکنه اخرشم زنه حامله میشه و تصادف میکنه حافظشو از دست میده تو این مدت پیش شوهر دشمنش میمونه و یچه رو بزرگ میکنه ولی شوهر خودشو یادش نمیاد اخرش دوبره همو میدا میکنن مرده هم خان روستا بوده فکر کنم اسمش اگه اشتباه نکنم سالار بود ممنون میشم اسمشو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

amin tiam

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/5/18
ارسالی‌ها
13
پسندها
38
امتیازها
33
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • #966
رمانی که دختری توی یک شرکت کار میکرده رئیس شرکت دوستش داشته و دختره وام میخواسته به جای وام میگه زنم شو اسم پسره کیان مهر بوده و همه ی خانواده اش باهاش قهر بودن و دوستش نداشتن و برای بچه دار شدن مشکل داشته یه پسربچه رو به سرپرستی میگیرن و بعدا خودشون بچه دار میشن و با خانواده اش هم آشتی میکنه
 

۷۹۷۹Kimia

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/4/20
ارسالی‌ها
3
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #967
رمانی که دختری توی یک شرکت کار میکرده رئیس شرکت دوستش داشته و دختره وام میخواسته به جای وام میگه زنم شو اسم پسره کیان مهر بوده و همه ی خانواده اش باهاش قهر بودن و دوستش نداشتن و برای بچه دار شدن مشکل داشته یه پسربچه رو به سرپرستی میگیرن و بعدا خودشون بچه دار میشن و با خانواده اش هم آشتی میکنه
جایی نرو
 

* نازگـل بانــو *

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/18
ارسالی‌ها
270
پسندها
2,637
امتیازها
14,773
مدال‌ها
13
سطح
13
 
  • #968
سلام اسم رمان و داستانش و دقیقا یادم نیست ولی خیلی دنبالشم.
داستان در مورد دختریه که پدر و مادر نداره فکر کنم و اینکه یه دوست خیلی صمیمی داره که توی بچگی بهش میگفته خواهر و مثل خواهر میمونه براش و مادر همین دوستش هم یه خصومت خاصی داری یعنی هر وقت این دوتا توی بچگی به عم میگفتن خواهر عصبی میشده.
بعد طی یه جریانایی با یه پسر کچل توی رمان روبه رو میشیم که همون دوستِ دختره داره بهش علاقه مند میشه و اینم به شوخی بهش میگه این کچل چی داره که تو خوشت میاد ازش.
و البته پسر خیلی جذابه و سر یه قولی که به خودش داده تا هر وقت اون اتفاق نیوفته موهاش و نزاره بلند بشه .
دختر داستان کلا به خاطر یه جریانایی که یادم نیست افسردگی داره .
دوستِِ دختر با پسره عقدیا صیغه ( یادم نیس)میکنه البته پسر دوستش نداره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S_j

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
106
امتیازها
523
سطح
0
 
  • #969
سلام اسم رمان و داستانش و دقیقا یادم نیست ولی خیلی دنبالشم.
داستان در مورد دختریه که پدر و مادر نداره فکر کنم و اینکه یه دوست خیلی صمیمی داره که توی بچگی بهش میگفته خواهر و مثل خواهر میمونه براش و مادر همین دوستش هم یه خصومت خاصی داری یعنی هر وقت این دوتا توی بچگی به عم میگفتن خواهر عصبی میشده.
بعد طی یه جریانایی با یه پسر کچل توی رمان روبه رو میشیم که همون دوستِ دختره داره بهش علاقه مند میشه و اینم به شوخی بهش میگه این کچل چی داره که تو خوشت میاد ازش.
و البته پسر خیلی جذابه و سر یه قولی که به خودش داده تا هر وقت اون اتفاق نیوفته موهاش و نزاره بلند بشه .
دختر داستان کلا به خاطر یه جریانایی که یادم نیست افسردگی داره .
دوستِِ دختر با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sheydayi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
9/5/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #970
سلام، یه رمانی بود در مورد یه دختره دورگه (مدل بود فکرکنم ) که عاشق سرپرستش که اسمش کیان بود میشه اما یه پسردیگه این دخترو تهدید میکنه که اگه باهاش ازدواج نکنه کیانو ورشکست میکنه. پسره میخواد با دختره ازدواج کنه تا عذابش بده چون شبیه عشق قبلی پسره هست. در آخر وقتی که کیان تا مرز ورشکستگی میره دختره قبول میکنه با پسره ازدواج کنه اما به کیان نمیگه که چرا ازدواج میکنه. و کیان وقتی اموالشو برمیگردونه و میبینه دختره ازدواج کرده ازش کینه به دل میگیره و فکر کنم میخاد انتقام بگیره. یه شخصیت دیگه هم به اسم میشا که میدونه دختره چرا ازدواج کرده. این رمان قبلا تو تلگرام بوده اما اسمشو یادم نیست. کسی میدونه ممنون میشم راهنمایی کنه.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا