متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعر مجموعه اشعار زنِ دیوانه | خَمود کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Negar-
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 413
  • کاربران تگ شده هیچ

Negar-

مدیر بازنشسته
سطح
35
 
ارسالی‌ها
4,131
پسندها
36,393
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام مجموعه: زنِ دیوانه
شاعر: خَمود
قالب اشعار: سپید
مقدمه:
در تار و پودِ قالی عطری به جا مانده

به گمانم زنی در این خرابه می‌زیسته
گورکنی در این حوالی‌ست
بانگش را می‌شنوم
-خود بلای جان خود شد-
زنی دیوانه در این خرابه می‌زیسته..
 
امضا : Negar-

بابای دخترش

کاربر فعال
سطح
39
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
44,657
امتیازها
60,573
مدال‌ها
33
  • #2

•| بسم رب العشق |•
668759_f51a41dc6db62ddb64ffaea46ee2561e.jpg
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Negar-

مدیر بازنشسته
سطح
35
 
ارسالی‌ها
4,131
پسندها
36,393
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
  • نویسنده موضوع
  • #3
گورکن، گوری از نو بنا کرد
-زنِ دیوانه رفت من ماندم-
کبودی‌هایش خبر از رنجور بودن تنش می‌داد
دانه‌های خاک، بارانی آهسته و پیوسته بودند بر تنِ رنجورش
گورکن مُدام زیر لب می‌گفت
-زنِ دیوانه رفت من ماندم-
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar-

Negar-

مدیر بازنشسته
سطح
35
 
ارسالی‌ها
4,131
پسندها
36,393
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
  • نویسنده موضوع
  • #4
گورکن رفت من ماندم
سراسیمه بودم که باران گرفت
تو را کشته بودم که باران گرفت!
تنم داغِ، داغ تو بود
دلم سرد چون قلب تو بود
 
امضا : Negar-

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا