متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعر مجموعه شعر کوچ نشین با غم - شبآرا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع melin f
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 355
  • کاربران تگ شده هیچ

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,070
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #1
مجموعه اشعار: کوچ نشین با غم.
شاعر: شبآرا.
مقدمه:
ای غمی که نمیروی از بند زندان دلم؛ کی میشوی پرستو و کوچ میکنی تو از دلم؟

هزاری فصل گذشت و تو ماندی؛ شاید تنها تویی که هستی وفادار دلم؟

غما که خیلیا آمدند به این خانه ی دلم؛ ولی آخرش یک من ماند و تو ای غمم.

ای غم هر که دوستش میداشتیم کوچ دوست شد؛ که انگار تنها تویی دوستدار دلم؟

باشد سرای تو دل من؛ ولی حواست باشد منم امیدم دل است و داقان است با تو دلم!
 
آخرین ویرایش
امضا : melin f

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,335
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • #2
•| بسم رب العشق |•

1000008543.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,070
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #3
شادی گریزان از من؛ من گریزان از غم

من گیر کرده میان درد؛ او رو گرفته از من

او مانند روز است و؛ من مانند شب شده ام

من درد شده ام و؛ او بیدردی شده است

من کویری خشک شده ام؛ او باغ بهشتی شده است

بهارم اگر بازگردی؛ من باغ هم میشوم

ولی اگر پرستو شده ای؛ من کمالم کوچ شدن است
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,070
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #4
گویم که بدانی حرف امروز و دیروز نیست؛ درد این دل برای دیروز و پریروز نیست.

هزاران لانه و خانه را گشتم در پی متضادش؛ ولی او انگار دوستدار وجود من نیست.

هزاران لانه ام آوار شد و باز ساختم؛ ولی دیگر دستانم آن دستان لطیف نیست.
 
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,070
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #5
ای ماهی که گویی تو با تنهاییت نشانگر تنهایی خدایی؛ آیا این تن میتواند درد و دلی با تو کند با حرف بی صدایی؟

میتوانم از تنهایی یی ام بگویم؛ که تو تنها همدم دل مایی؟

منم آری آن افسونگر غرق شده در دریایی از تنهایی؛ بگو ای ماهم که هست آیا برای آن دریا دوایی؟

دردم که بود دورم غرق ستاره بود ولی گویی من مورچه ی کوچکی بودم؛ آنها؛ شاید آدمهای فضایی!

آری این است تقدیر ما که به آن گویند؛ تنهایی...
 
آخرین ویرایش
امضا : melin f

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,070
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #6
شاید منم مرده‌ام؛ میانِ این زنده‌ها.
شاید منی نبوده است؛ میانِ این بوده‌ها.
شاید منم باخته‌ام؛ میانِ این برده‌ها.
شاید منم ماه شده‌ام؛ میانِ این ستاره‌ها.
دیگر این دل درمان نشد؛ دیگر اسیره نور نشد.
با چشم التماس کردم؛ ولی به چشمی دیده نشد.
از آدمیت شنیده‌ها دارم؛ ولی به هیچ کدام عمل نشد.
گفتند دوست دارند مرا؛ ولی دگر باورم نشد.
از بی‌وفایی من می‌نویسم؛ فقط اگر خوانده شود.
از درد‌هایم من می‌گویم؛ فقط اگر شنیده شود.
اشک‌هایم تمام‌اند؛ بغض است که نفس می‌برد.
غم‌هایم پنهان است؛ لبخند است که جان می‌بَرَد.
غمت نباشد ای رفیق؛ این دنیا از آن تو‌ست.
منی نیست که خون کند؛ آن‌که فقط برای تو‌ست.
 
آخرین ویرایش
امضا : melin f

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا