کامل شده ناله‌های شبانه‌ی مجنون | فاطمه علی آبادی کاربر انجمن یک رمان

[Fateme.]

«به نام خداوندگار عشق»

نام مجموعه: ناله‌های شبانه‌ی مجنون.
نام شاعر: فاطمه علی‌آبادی.
تگ: شاعرانه
ویراستار: MORF
قالب اشعار: غزل، تک‌بیتی، دوبیتی، شعر نو
مقدمه:
شب است و نسیمی خنک،
بی‌وقفه
میان شاخه مجنون
می‌دود هر سو
کنار تک‌درخت عاشق،
من
نشسته‌ام‌، خیال می‌سازم
زِ عشق و
هر چه به او مربوط است
افسانه‌های دروغ و
محال می‌سازم.
​

 

[Samira-M]

| بسم رب العشق |•
​

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛
لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران

پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید...​

​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Fateme.]

***
در کنج قلبت می‌نشینم من شبانه
گویم ز تو افسانه‌هایی بی‌نشانه

گرچه برایت نامه‌هایی می‌نویسم
رد می‌کنی هر نامه‌ای را بی‌بهانه

باشد! نگیر از من سراغی هم تو روزی
من باز هم، گویم ز رویت شاعرانه

دیوانه خوانندم جهانی هم چو مجنون
گردم به گردت همچنان من عاشقانه

گویی چرا م**س.ت تو گشتم این‌چنان من
نازی تو داری و چه نازی، دلبرانه​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Fateme.]

***
ای عشق! من را دربه‌در کردی
هر شب مرا افسرده‌تر کردی

از عالمی بیرون شدم، آن‌دم
هرچه که رشتم، بی‌ثمر کردی

آخر بگو از من چه می‌خواهی؟
گوشم ز نجوایت تو کر کردی

گفتند چون خونی به رگ‌هایم
اما مرا خون بر جگر کردی

روزی مرا راندی ز خود، یک‌روز
شب‌های تارم را سحر کردی

گفتی که می‌آیی شبی، اما
هربار من را دست‌به‌سر کردی

دردا که محتاجم به تو هر دم
با آنکه عمرم را هدر کردی!​

 

[Fateme.]

***
یارا، بیا در قلب من غوغا به پا کن
هرچه که چیدم را بیا و جابه‌جا کن

از عشق، شب‌ها می‌سرایم ناله‌هایی
آری بیا! من را به عشقت مبتلا کن

اینجا که جز غم، چیز دگر نیست انگار
رحمی، بیا و بر منِ بی‌هم‌نوا کن​

 

[Fateme.]

***
فتنه‌ها آمد برون از چشم مستت ناگزیر
نام خود آوازه کردم، پای عشقت سوختم!​

 

[Fateme.]

***
دردت به هر کس گفته‌ای
دردا که من بیگانه‌ام

هرچه که گفتی، کرده‌ام
زیرا که من دیوانه‌ام

گفتی که آواره شدی
حالا که من بی‌خانه‌ام​

 

[Fateme.]

***
خبرت هست که باد، چندی پیش
عکسی از چهره‌‌‌ی یار آورده؟

اولین‌بار در این چندسال است
خبری از رخ زیبای نگار آورده

درد و هجری که به اتمام رسید
بهر صبری‌ست که بار آورده​

 

[Fateme.]

***
شایعاتی‌ست که از کوچه‌ی قلبم گذری خواهی کرد!
دلبرا، کی گذری؟ چشم به راهت هستم​

 

[Fateme.]

***
من به طول عمر یک‌شیر همه نوع شکار دیدم
وَ چه گوهری تو بودی! به چه طعمه‌ای رسیدم​