- ارسالیها
- 302
- پسندها
- 2,815
- امتیازها
- 13,933
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #11
نفسنفسزنان روی لبه پلههای مقابلم پریدم و به کمک دست و پاهایم بدنم را بالا کشیدم و به طرف درب ورودی ساختمان رفتم.
به سختی میتوانستم نفس بکشم، پاهایم از شدت خستگی به ناله افتاده بودند، درد زیادی گلویم را به آتش کشیده بود و چشمانم سیاهی میرفتند.
مدتی کوتاه سرجایم ایستادم تا نفسی تازه کنم اما غرش گرگینهها و جیغ حشراتی که به قصد شکار آن زن وارد ساختمان شده بودند من را از انجام این کار منصرف کرد.
بند اسلحهام را از شانهام دور کردم، آن را در دست گرفتم، گلنگدنش را محکم به طرف خودم کشیدم و مگسک لوله اسلحه را به جلو و دور و اطرافم نشانه گرفتم.
پا تند کردم تا وارد ساختمان سوخته و خزهزده که بخشی از اسکلت آن به آسانی قابل مشاهده بود شوم اما با طنین انداختن جیغی حشرهمانند که از پشت سرم...
به سختی میتوانستم نفس بکشم، پاهایم از شدت خستگی به ناله افتاده بودند، درد زیادی گلویم را به آتش کشیده بود و چشمانم سیاهی میرفتند.
مدتی کوتاه سرجایم ایستادم تا نفسی تازه کنم اما غرش گرگینهها و جیغ حشراتی که به قصد شکار آن زن وارد ساختمان شده بودند من را از انجام این کار منصرف کرد.
بند اسلحهام را از شانهام دور کردم، آن را در دست گرفتم، گلنگدنش را محکم به طرف خودم کشیدم و مگسک لوله اسلحه را به جلو و دور و اطرافم نشانه گرفتم.
پا تند کردم تا وارد ساختمان سوخته و خزهزده که بخشی از اسکلت آن به آسانی قابل مشاهده بود شوم اما با طنین انداختن جیغی حشرهمانند که از پشت سرم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش