متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مجموعه دلنوشته‌های شاعر تمام نخواهد شد | الهام‌ فرجی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع بریوان
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 777
  • برچسب‌ها
    دلنوشته
  • کاربران تگ شده هیچ

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #21
باید زنده بمانم؟
او در آخرین تماسش گفت دیوارها چنان بلند و سخت‌اند که حتی نمی‌شود سنگی به آن سمت پرتاب کرد و صدایی از زندگی شنید!
من نگفتم که آن سمت مانند رمی جمرات است
و مردم چطور سنگ‌هایشان را به اهریمن خیالی پرتاب می‌کنند و بر منجی لعنت می‌فرستند!
تو هم گفته بودی دیوارت کوتاه است.
تو با دیوار کوتاه فرو ریخته‌ات چه کردی؟
هنوز زیر آوارش گیر افتاده‌ای و نمی‌توانی از خورده‌های شکسته‌ات فرار کنی؟
من از اول دیواری نداشتم
و نه به تو و نه به او نگفتم که رمی جمراتم
و تنم محل زخم‌هایی از سنگ است که متهمش من نبودم.
اگر باید زنده بمانم،
چطور باید زنده بمانم؟
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا