متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان دومینوی زمان | زری مصلح نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Z.MOSLEH❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 978
  • کاربران تگ شده هیچ

Z.MOSLEH❁

کاربر قابل احترام
سطح
23
 
ارسالی‌ها
1,570
پسندها
14,924
امتیازها
35,373
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #11
سلام
خسته نباشید:smhile:
خب مقدمه رو دوست داشتم. شخصا شروع از دیالوگ باب میلم نیست چون قبلش چیزی نیست تا احوال اون دیالوگ رو درک کنم ولی صحنه شروع زیبا بید، خون و مشت و لگد و دعوا
با این حال اون وسط یه لگد میزنه به مچ پاش این میفته ولی دماغش خونی میشه؟ یه چیزی هم صدای خاموش و روشن شدن لامپ چندان ملموس نیست. اتصالی برق منظورته؟ ساق دستان؟ بازوهاش. اینم اون وسطا بود: گیجاهش.
هامان بچه خوبی بید و توصیفش برام موندگار تر از خود اورانوس بود. از ساختمون که بیرون اومد با دست هایی که تو جیب شلوار بود دوید، کمی عجیبه.
دیالوگی که در مورد پدرش گفت رو ندوست، یه جورایی خوب نبید. بعد دیالوگ هم ایم جمله بود که چشم گرفت. از چی چشم گرفت؟
تیکه ای که اورا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
11,369
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
23
  • #12
سلام(:

قلمت بی‌نظیر بود زری بانو :458213-de54ccff0b326da1694d1169fe602c5c:

زبان سوم شخص هم برای ژانر فانتزی انتخاب درستی بوده.
توصیفات و پردازش خوبی داشتی که باعث شد به خوبی با رمان انس بگیرم و شخصیت‌ها رو درک کنم. کارکتر اورانوس بی نهایت دلنشین و جذابه و اما حیف شد که هامان زود حذف شد:610591-c11e122cb97c209cf958c2571c5cd6ee:
بی‌صبرانه منتظر ادامه داستان هستم بانو:smoke:
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

.lTimal.

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی نقد
سطح
9
 
ارسالی‌ها
154
پسندها
1,258
امتیازها
8,063
مدال‌ها
10
سن
21
  • مدیر
  • #13
سلام زری عزیزم :405:

واقعاً از توصیف قلمت عالیت واژه کم میارم.
جملات و کلمات انتخابی عالی بود و باعث می‌شد با خوندن هر خط بتونم تصویر سازی خوبی داشته باشم از قصه.
شخصیت اورانوس حرف نداره یه دختر که با تمام محدودیتاش از سمت پدر و مادرش همچنان قویه. اوایل زمان نمی‌دونستم قراره چطور فانتژی طی بشه اما بعدش واقعاً نشون دهنده ذهن خلاق تو بود گلم.
ایده داستان جدید و جالبه و ادمو وادار به خوندن ادامش میکنه. :466:
جالب‌ترین قسمت برای من ادغام بدن اورانوس و نورث بود.

قلمت جاوید باشه زیبا نویس:458206-8edf2e9337da486770b205eb859758e8:
 
امضا : .lTimal.

KiyaraSh

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
273
پسندها
6,969
امتیازها
21,013
مدال‌ها
11
سن
19
  • #14
سلام زری عزیزم،
دومینوی زمان موضوع جالبی داره. درسته سفر توی زمان شاید بحث پرتکراری توی این ژانر باشه اما روش متفاوتی که برای پیاده کردن این ایده بکار بردی جالبه و آدمو جذب می‌کنه.
توصیفات تا حدودی ملموس بودن خصوصا توصیفات احساسات کرکترها به ویژه هامان! واقعا خشمش، عشقش، غمش رو با تموم وجودم می‌تونستم حس کنم برای مثال اونجایی که با خشم یقه‌ی نیکولاس رو گرفت و توی صورتش غرید، خشمش کاملا طبیعی و باورپذیر بود برای همین شخصیت پردازیِ قشنگش به کرکتر موردعلاقه‌م تبدیل شد.
احساسات اورانوس هم همینطور..اونجایی که استرس و ترسش برام ملموس بود اما یه جاهایی نمی‌تونستم احساساتش رو درک کنم برای مثال اونجایی که یهو رفتارش تغییر کرد و با بتی خشن شد و می‌خواست از صخره پرتش کنه پایین..این تغییر رفتارش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : KiyaraSh

DELNAZ_N (TARANEH)

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,651
پسندها
13,043
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
  • #15
سلام به زری قشنگِ من:wubsmiley:
قلم دلنشینی رو دارید و من از خوندنِ رمان بسیار لذت بردم، اول از همه از ایده و پردازش شروع می‌کنم، ایده‌ای که برای این دلنوشته در نظر گرفته بودید تم فانتزی و تا حدودی سفر بر ماشینِ زمان رو داشت و تا حدودی تکراری بود ولی پردازش بسیار زیبا و به جا بود و من رو به عنوان خواننده ترغیب به ادامه داستان می‌کرد، توصیفات هم خوب بود و اطلاعات نویسنده به جا بود و در کُل داستان جنبه ایرانی نداشت انتقال احساسات هم برای من ملموس بود.
موفق باشی خوش‌قلم من :402:
 

ANAM CARA

کاربر قابل احترام
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,226
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
  • #16
سلام به زری جذابم.
خب باید بگم قلم جذابی داری.
چیزی که خیلی به دل می‌شینه تو رمان، توصیفات دقیق و ریزته.
تا اینجا که خوندم، بیشتر از همه شخصیت هامان به دلم نشست. اون حس عمیقِ عشقی که نسبت به اورانوس داره رو میشه با خوندن جملات کامل تصور و درک کرد.
این حس عشق رو تو اورانوس کمتر دیدم.
با اینکه زاویه‌دید رمان سوم شخصه؛ ولی از پسش خیلی خوب بر اومدی. مخاطب کامل با این زاویه دید اُنس می‌گرفت و چیزی نبود که باعث قطع ارتباط دنیای داستان با ذهن مخاطب بشه.
اولِ داستان اورانوس یه شخصیت به شدت ضعیف، ترسو و مظلوم داشت. کم‌کم که قصه پیش رفت تونست به ترسش غلبه کنه و جربزه‌اشو در برابر اون دختره‌ی فلان‌فلان شده، نشون بده.
آدما در شرایط مختلف، با حرفای مختلف، تغییر می‌کنن. تغییر اورانوس هم به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA

P A R I S A

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
915
پسندها
18,570
امتیازها
40,273
مدال‌ها
31
  • #17
سلام
من واقعا فراموش کرده بودم بخونم و الان قبل اینکه برم کلاس تند تند خوندمش اما نگم برات از جمله‌ی اولت
وقتی خوندمش گفتم این رمان خوراک خودمه
اونجا که گفتی مثل اسمش دوره از عشق؟ اونجا رو میگم:sugarwarez-014:
یا اونجایی که با مامانش دیدار میکنه و مامانش میگه من صدام کردی شناختمت خیلی خوب اون حس مادرانه رو با جملاتت نمایان کردی
از جلد هم نگم که عالی بود
واقعا خیلی خوب بود و اشتراک رو هم زدم حتما در سریع ترین زمان ممکن ادامه‌ش هم میخونم

بازم شرمنده
 
امضا : P A R I S A

masihe.ch

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
5,930
امتیازها
21,413
مدال‌ها
13
  • #18
سلام خسته نباشی....قلم شیوای دارید که با خوندنش بسیار لذت بردم ولی یکم صحنه پردازیتون کم بود که گاهی بین جملات و اتفاقها گم میشودم ولی روانی قلمتون وادار به خوندن میکنه
 
امضا : masihe.ch

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
484
پسندها
3,067
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • #19
سلام.
تا جایی که رمان رو خوندم قشنگ بود؛ حقیقتا اولاش زیاد برام جذب کننده نبود؛ اما در ادامه کم کم ازش خوشم اومد.
اونجایی که اورانوس قبول میکنه با بتی همکاری کنه؛ همون موقعی که هامان و اورانوس توی خونه ی هامان بودن؛ هامان از شنیدن این ناراحت و احساساتی میشه؛ یهو حالش خوب شد و خب به نظرم اونجا یه کم خوب نشده؛ همونجا قشنگ تونستم احساس هامان رو درک کنم؛ اما یکهو حالش که خوب شد...
اونجایی که اورانوس با بتی شجاعانه رفتار کرد؛ خیلی خوب بود؛ اما یه کم برای من تعجب بر انگیز بود. هم اینکه اورانوس تونست اون رفتار و با بتی بکنه؛ (که اون زیادم عجیب نبود) بیشتر رفتار بتی عجیب بود؛ آخه انتظار میرفت از اورانوس نترسه و به جاش رفتار تندی داشته باشه؛ آخه تا دیروز اذیتش میکرد و حالا یهو با یه حرکت شجاعانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f

Z.MOSLEH❁

کاربر قابل احترام
سطح
23
 
ارسالی‌ها
1,570
پسندها
14,924
امتیازها
35,373
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #20
سلام(:

قلمت بی‌نظیر بود زری بانو :458213-de54ccff0b326da1694d1169fe602c5c:

زبان سوم شخص هم برای ژانر فانتزی انتخاب درستی بوده.
توصیفات و پردازش خوبی داشتی که باعث شد به خوبی با رمان انس بگیرم و شخصیت‌ها رو درک کنم. کارکتر اورانوس بی نهایت دلنشین و جذابه و اما حیف شد که هامان زود حذف شد:610591-c11e122cb97c209cf958c2571c5cd6ee:
بی‌صبرانه منتظر ادامه داستان هستم بانو:smoke:
سلام شادی عزیزم
خوشحالم که اورانوس و هامان رو دوست داشتی^^
خیلی ممنون ازت که نظرت رو با من به اشتراک گذاشتی و همین‌طور این‌که دومینوی زمان رو خوندی⁦♡♡⁩
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا