متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعر مجموعه اشعار میراث ماندگار | اثر احمد آذربخش کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع a.azarbakhsh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 324
  • کاربران تگ شده هیچ

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #1
مجموعه اشعار : میراث ماندگار
شاعر : احمد آذربخش ( رعدخاموش)
قالب: سپید
ژانر : اجتماعی ،فرهنگی

مقدمه :


شعر مقدس است و شاعر قدیس ..
به همین نشان..
که اگر همه شاعر بودیم
دنیا شعر میشد ..
همه عاشق ، همه زیبا بودیم ..
 

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,809
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #2
•| بسم رب العشق |•

1000008543.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : FakhTeh

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #3




۱


شیراز را
چند صباحی ترک کردم..


ولی افسردگی
دوری از شیراز گرفته ام ..


زین بعد
سروهایش را در دستم..

سعدی و حافظ را
بعنوان راهنما..


باغ هایش را
به روی چشمانم..


و
تخت
جمشید و‌کریم را
بر دوشم می برم..


و تاریخ چند هزار ساله را
زیر بغل میزنم ..


مزه فالوده اش را
در زیر زبانم ..


عطر بهارنارنج
کمی بر تنم مانده ..
از بهار قبل..


بازار وکیلش را در ساکم..


و هر جا که رفتم ..
شیراز را سوغات می‌برم...


تا جنوب ترها ..


تا آن شهر جنوبی ..
شهر موتورسواران..


بهبهانم
که زادگاهم نبود
بهتر از چادر و‌ بهون..
و به دور از بهانه..
چون مادری
بزرگم کرد ..


با اصالت ارجانش..
ابهت خاییزش..
زلالی مارون و خیرآباد
زیبایی نرگس زارش..
با مردمان ساده و
خون گرمش ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #4
بادامها
با تلخی رفتند..

انگورها
با شیرینی رفتند..

تابستان

هم با گرمی
محیای رفتن می‌شود..

می‌گویند:
عشوه کنان می‌آید..
عروس فصل‌ها
پاییز ..
 

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #5

مهربانو
عشوه کنان بازآمد..


عروس فصل‌ها
با آمدنش
سنگین و رنگین ست ..


در نگاه عکاس زیباتر
و در قاب دوربین
رنگی ترست..



غروب
قهر پاییزست
که پررنگ ترست..
پررنگی یعنی دلگیری..!!


عاشقی در پاییز
لحظه شیرینی ست ..
پاییز
نگاهش قشنگ ست..
و نگاهمان که می‌کند
دلمان می رود ..
آخر او دلبرست..


پاییز
رفته رفته
در ردای توری
سلطنتی طرح برگ
طلایی رنگش
سبک می‌شود..!!


آنقدر سبک
که پرنده هم با او
باله می‌رقصد..


ولی
رقص پاییز
با رقص باران ست
که خاطره می‌شود..


پاییز
میان درختان
غروری دارد ..
ولی
به دعوت باد
با زمزمه های باد
دلش می‌لرزد
و
در آغوش باد
نرم می‌شود..
و
با عشق بازی باد
بی عفت می‌شود..


او را می‌بینید
به برهنگی
درختان متعصب ؟
و ردای طلاییش
با برگها و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #6


نوجوان
میوه کالی ست
به شوق نگاهی ست
در تمنای دستی
بی‌قرار چیدن..
تا به مرز رسیدن..

او
طعام خامی ست
در پی پخته شدن
مزه شدن و چشیدن..

نوجوانی
یعنی وقتی
از بازی‌های کودکانه خسته میشوی
و در هوس دیدن دنیا بالغ می‌شوی..
و بر هر گذری عاشق میشوی..

سرشار از شور و سرکشی..
دیوانگی های قبل از عاقلی..

و آنقدر مغرور می‌شوی
که انگار
بر بام بلند دنیا ایستاده ای
تا همه تو را ببینند..

و آن بالا
به شوق دیده شدن
دست تکان می‌دهی
یک پایت را آویزان می‌کنی
و بیقرار می‌شوی..
اگر کسی نگاه نکرد
زود می رنجی..
و با هر توجهی می‌خندی..

آن بالا
منتظری همه برایت
دست بزنند..
تشویقت کنند
صدایت بزنند ..
و با هر بی توجهی
هر لحظه حس این داری
که خودت را به پایین بیندازی ..
و اگر مانعت شوند ..
دچار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #7
کتاب
ناگفته‌های من و‌ توست..
به زبان بی زبانی..

حرفهایی ست
از سر دلسوزی و صداقت..

کتاب
بهترین رفیق تنهایی ست ..
بگذار با تو حرف بزند
او را بلند کن ..
دستی بر او بکش..
او را بفهم ..
تا تو را بالا ببرد
تا به قله های آگاهی..

کتاب
بهترین دلیل دانایی و
بدترین دشمن نادانی ست ..
 

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #8
باد که ابر را آورد
و ابر که باران آورد

باید ایمان آورد ..

به شرافت باد
اصالت ابر
و پاکی باران..
 

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #9
در همان شب آخری
که پاییز یلدا را زایید و رفت
ننه سرما بند ناف یلدا را برید ..

و نگین‌های انار در دستان مان
همچون عصاره ای
از دهان مان می چکید..

حضرت حافظ
بر بام بلندترین شب
بانگ زد :
٫٫هرکه فال خود را بگیرد ٫٫

آن شب همه فالگیر شدیم..

اندکی بعد به چاقو و هندوانه اکتفا کردیم ..
پدرم تا صبح
باندازه یک زمستان شاهنامه خواند..
و ما با رستم و اسفندیار هم نشین شدیم..

ما که تا صبح
خواب رفتن پاییز را می‌دیدیم
در آغوش ننه سرما بیدار شدیم..

فردایش انگار خورشید بیشتر شده بود..
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Birdy

a.azarbakhsh

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
103
پسندها
549
امتیازها
2,803
مدال‌ها
5
  • نویسنده موضوع
  • #10
از آن باغ نقاشی پاییزی خرمالویی نچیده ام..

آن تک انار کوچک خندان شاخه را دیگر ندیده ام ..

در تجمع سبز و نارنجی پرتقالها هرگز نبوده‌ام..

اما...
اما به تو قول می‌دهم
شمردن شیرین این شکوفه های تلخ بادام که تمام شود..
تو‌ را با خودم به اردیبهشت شیراز می‌برم..

از انگور های تابستان‌ گذشته
شرابی نمانده به تو تعارف کنم..

ولی به تو قول می‌دهم
سلانه سلانه که خیابانها را بو کشیدیم
مستانه مستانه سراغ نوبران بهار را می‌گیریم ..

آنگاه نارنج به نارنج
من و تو آرنج به آرنج
دلبری شکوفه‌های بهارنارنج را
بر سر و روی اردیبهشت شیراز
به نظاره می‌نشینیم..
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا