متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های برای دیوار | مائین کاربر انجمن یک‌رمان

MAEIN

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,806
پسندها
4,760
امتیازها
27,173
مدال‌ها
16
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
(ترسِ زیبا)
***

آیا عادی‌ست که شب‌هنگام،
آن جیغ‌های رنگ‌گرفته با هذیان،
همراه نفس‌های کوتاه و بُرنده،
این‌گونه با پژواکی عمیق در این سیاهی خالی از سکنه بپیچد؟
و اشباح نامرئی از دل هر متروکه آوازی شبانگاهی سر دهند؟
آیا عادی‌ست که با هر چرخش سر،
صدای ضربات دست‌های آن بنّای نامرئی اوج بگیرد،
دیوارهای ساختمانی نیمه‌کاره را با ابزاری استخوان‌مانند بکوبد،
و سپس با تاملی کوتاه قطع شود؟
دیوارها با اتمام این نجوا فرو می‌ریزند،
جرقه‌های کوچک و سرخ‌رنگ در آسمان یک‌دست و سیاه بیابان،
به‌نوبت،
و پراکنده،
جای‌جای آسمان سیاه و بی‌کران،
وجود خود را آشکار می‌کنند.
به‌قدری چشمک می‌زنند تا نفس‌های کند و پوچ،
سرانجام مقطع شود.
انعکاس‌شان در چاله‌های گل‌آلود آب نقش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,806
پسندها
4,760
امتیازها
27,173
مدال‌ها
16
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
هذیانِ همگانی نهنگ‌ها
***

نهنگ‌ها هذیان می‌گفتند.
آن‌هنگام که نیمه‌شب در جوار اقیانوسی بی‌پایان،
در انتظار بلندترین خروشان‌موجی که متواضع در استقبالم به پا خواسته بود و از ناکجا به‌سمتم می‌آمد،
من روی شن‌های سرد و داغ،
به‌تنهایی بر زانوهای کرختم نشسته بودم و پچ‌پچ‌های سرودمانندشان را می‌شنیدم،
نهنگ‌ها زوزه‌کشان،
باله‌های بزرگ خود را از سطح سیاه اقیانوس بیرون می‌آوردند،
با قدرتی که سکوت شب را می‌شکافت،
آن را بر سطح سنگین و پوشیده‌شده از اشباح سایه‌انداخته بر آب می‌کوبیدند،
سپس می‌جهیدند و دسته‌جمعی،
جثه‌های غول‌پیکر خود را از آب بیرون می‌انداختند،
رقص و پایکوبی‌شان در انتظار مرتفع‌ترین موج اقیانوس که قرار بود همه‌مان را در خود بکشد،
غرق کند،
به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,806
پسندها
4,760
امتیازها
27,173
مدال‌ها
16
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
(مرگ انتظار)
***

انتظار
و آن واژه‌ی غریب امیدبخش،
گویی از هر کورسوی ناامیدی نشات می‌گیرد،
هر انتظار در بند نوعی ناامیدیِ غالب است
و میلی برای وقوع،
در ازای حقیقتی شبهه‌ناک.
انتظار،
آن واژه‌ی غریب که امید را می‌سوزاند
و از خاکسترش جنونِ انکار برمی‌خیزد.
آن‌سوی افکار مُرده،
دریچه‌های فرسوده‌ی آمالِ سپیدرنگ،
با تارهای چسب‌ناک هشت‌پایانِ بندپا،
در اسارتی اجبارگونه
پژمرده می‌شوند.
لقمه‌ی لذیذی برای هشت‌پایان روح‌خوار،
لبخند، لبخند، لبخندهای از درون فروپاشیده،
میل برای کوفتن درب‌های عظیم در میان انبوهی از مه‌های روان و ناپایدار،
میل برای فریاد و اعتراض،
میل برای کوبیدن، شکایات.
آیا آن اتفاق خواهد رسید؟
و آن رویداد نجات‌بخش،
خنکای آن آرامش آبی‌رنگ،
که حتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا