- ارسالیها
- 13,886
- پسندها
- 49,648
- امتیازها
- 96,908
- مدالها
- 161
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
• داستان عاقبت
پارت یازدهم: سه استئفا نامه جدید را پایین آورد. یک تای ابرویش را بالا و ادامه داد:«و به نظرم این میزان صبر من بر شرایط ناگواری که شما اخیرا بوجود آوردید، برای نشون دادن اطمینانم نسبت به شما بخاطر دغدغهمندیها و تلاشهای بیدریغتون در گذشته؛ دیگه کافی باشه.»
از آن سوی میزش پرونده استخدام آقای آیسمن، به همراه برگهی پایان همکاری که روی آن قرار داشت را سمت خود کشید. برگه را برداشت و رو به آقای آیسمن گرفت. مستقیم نگاهش کرد و گفت:«باز هم فقط و فقط بخاطر خدمات دلسوزانه گذشتهتون، و اینکه اطلاع دارم در شرایط سختی قرار دارید، چشم از گندهایی که اخیرا به همه چیز خورده میپوشونم، و اجازه میدم پایان کار ما با این برگه و بصورت تواقفی باشه. بهجای اخراج!»
پارت یازدهم: سه استئفا نامه جدید را پایین آورد. یک تای ابرویش را بالا و ادامه داد:«و به نظرم این میزان صبر من بر شرایط ناگواری که شما اخیرا بوجود آوردید، برای نشون دادن اطمینانم نسبت به شما بخاطر دغدغهمندیها و تلاشهای بیدریغتون در گذشته؛ دیگه کافی باشه.»
از آن سوی میزش پرونده استخدام آقای آیسمن، به همراه برگهی پایان همکاری که روی آن قرار داشت را سمت خود کشید. برگه را برداشت و رو به آقای آیسمن گرفت. مستقیم نگاهش کرد و گفت:«باز هم فقط و فقط بخاطر خدمات دلسوزانه گذشتهتون، و اینکه اطلاع دارم در شرایط سختی قرار دارید، چشم از گندهایی که اخیرا به همه چیز خورده میپوشونم، و اجازه میدم پایان کار ما با این برگه و بصورت تواقفی باشه. بهجای اخراج!»