- ارسالیها
- 639
- پسندها
- 4,402
- امتیازها
- 17,473
- مدالها
- 16
- نویسنده موضوع
- #11
راه پله مارپیچی وجود داشت که از گوشه اتاق نشیمن شروع می شد و به یه آینه گرد روی سقف می رسید.
وقتی از پلهها بالا میری و به آینه نگاه میکنی، به نظر میرسه که راه پله برای همیشه ادامه دارد؛ اما واقعاً راه به جایی نمی برد.
چیزهای ترسناک دیگری در مورد خانه وجود داره که شما فوراً متوجهش نمی شید. یکی از اونها عمه بزرگ مرده من، اولین، اتاق زیر شیرونی
مربوطه.
موهای روی بازوهایم سیخ میشد. بدتر از اون شایعه ای وجود داشت که مردم در طول شب توی تپه ها کارهای بد انجام میدن.
مسیری که به تپه سایه منتهی می شد، کمی از کنار ردیفی از کاج ها در انتهای حیاط خلوت شروع می شد. اگه می خواستی می تونستی اون درختها رو از پنجره های آشپزخونه ببینی.
شوهرخاله م داخل شد و کیفش رو زمین گذاشت. جیم هنوز در کت و شلوار...
وقتی از پلهها بالا میری و به آینه نگاه میکنی، به نظر میرسه که راه پله برای همیشه ادامه دارد؛ اما واقعاً راه به جایی نمی برد.
چیزهای ترسناک دیگری در مورد خانه وجود داره که شما فوراً متوجهش نمی شید. یکی از اونها عمه بزرگ مرده من، اولین، اتاق زیر شیرونی
مربوطه.
موهای روی بازوهایم سیخ میشد. بدتر از اون شایعه ای وجود داشت که مردم در طول شب توی تپه ها کارهای بد انجام میدن.
مسیری که به تپه سایه منتهی می شد، کمی از کنار ردیفی از کاج ها در انتهای حیاط خلوت شروع می شد. اگه می خواستی می تونستی اون درختها رو از پنجره های آشپزخونه ببینی.
شوهرخاله م داخل شد و کیفش رو زمین گذاشت. جیم هنوز در کت و شلوار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.