- تاریخ ثبتنام
- 25/7/18
- ارسالیها
- 21
- پسندها
- 189
- امتیازها
- 490
- مدالها
- 1
سطح
1
- نویسنده موضوع
- #11
دو سال پیش
یه خانه دیگر - روز - تابستان
فردی که در فیلم قاتل است روی مبل نشستد و رو به روی او یک مرد مسن است. ( قاتل نباید چهره اش معلوم باشد )
پیرمرد داخل دستش یک استکان دارد و همینطور که چای می نوشد رو به پسرش می گوید
- مطمعا هستی اون دختر تو رو دوست داره ؟
قاتل با حرکت های مخصوص کر و لال ها، به پدرش می گوید
- اره، منم دوستش دارم.
پیرمرد با لرزش دستانش جرعه ای از چایی را می نوشد و بعد می گوید
- عشق یک طرفه، هیچ وقت به مقصدش نمی رسه.
پسرم، باید اون دختر رو فراموش بکنی، شاید قسمت نیست
قاتل از روی مبل بلند می شود و با اعصبانیت می گوید ( با زبان لال ها )
- ما عاشق همدیگه هستیم
شب - داخل رستوران - همان سال
لیلا ( همان زنی که در یکی از اتاق ها بسته، و زبانش قطع شده بود ) : امشب واقعا...
یه خانه دیگر - روز - تابستان
فردی که در فیلم قاتل است روی مبل نشستد و رو به روی او یک مرد مسن است. ( قاتل نباید چهره اش معلوم باشد )
پیرمرد داخل دستش یک استکان دارد و همینطور که چای می نوشد رو به پسرش می گوید
- مطمعا هستی اون دختر تو رو دوست داره ؟
قاتل با حرکت های مخصوص کر و لال ها، به پدرش می گوید
- اره، منم دوستش دارم.
پیرمرد با لرزش دستانش جرعه ای از چایی را می نوشد و بعد می گوید
- عشق یک طرفه، هیچ وقت به مقصدش نمی رسه.
پسرم، باید اون دختر رو فراموش بکنی، شاید قسمت نیست
قاتل از روی مبل بلند می شود و با اعصبانیت می گوید ( با زبان لال ها )
- ما عاشق همدیگه هستیم
شب - داخل رستوران - همان سال
لیلا ( همان زنی که در یکی از اتاق ها بسته، و زبانش قطع شده بود ) : امشب واقعا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش