- ارسالیها
- 678
- پسندها
- 22,581
- امتیازها
- 39,373
- مدالها
- 17
- سن
- 24
- نویسنده موضوع
- #21
سه روز بعد در یک رستوران که نه، یک جگرکی کوچک نشسته بود و منتظر بود این آقای حسیننامی که آریانا گفته بود بیاید و مقابلش روی یکی از این صندلیهای چرب و گرد گرفتهی چوبی بنشیند. اشتباه نکنید! قرار گذاشتن در یک جگرکی آن هم حوالی میدان ساعی شهر ری، به هیچ عنوان پیشنهاد حسین نبود بلکه خود نازنین به طور متوالی و در چهار پیامک کوتاه تاکیید کرده بود که حتماً در این مکان یکدیگر را ببینند. دلیلش هم ساده بود؛ در اوج جوانی اولین خواستگارش را درست در همین مکان رد کرده بود آن هم تنها به این دلیل که در نظرش بیش از حد بیکلاس بود. آن موقعها خیال میکرد خواستگار رویایی کسیست که قرار اول را در یک رستوران شیک حوالی ولنجک بگذارد. خب! از کجا میدانست اینکه بنشیند و روی هر بختبرگشتهای یک عیب و ایرادی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.