فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار امیرخسرو دهلوی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 2,145
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #31
باغم عشق تو می سازیم ما​
با تو پنهان عشق می بازیم ما​
در هوای وصل جان افروز تو​
پای بند درگه نازیم ما​
مردمی کن برقع از رخ برفکن​
تا دل و دین هر دو در بازیم ما​
یک زمان از سر بنه گردن کشی​
تا به گردون سر برافرازیم ما​
گر نخواهی گشت با ما...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #32
شاخ نرگس را ببرد اینک صبا​
سهل باشد بردن از کوری عصا​
از خیال سبزه خاک بوستان​
چشم می دوزم که گردد توتیا​
تا عروس گل به دست آید مگر​
سیم را چون آب می ریزد صبا​
یار سیم اندام من آخر کجاست؟​
یارب، او سیمرغ شد یا کیمیا؟​
غنچه ای ماند دلم پر خون و تنگ​
ای نسیم زلف تو باد صبا​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #33
وه که اگر روی تو در نظر آید مرا​
عیش زخورشید و مه روی نماید مرا​
بسته تست این دلم با دگرانم مبند​
کاش که با دیگران دل بگشاید مرا​
جان من آن روز رفت کم رخت آمد به پیش​
یاربم آن روز پیش، پیش نیاید مرا​
روی نما شد ز اشک چهره من تا هنوز​
از تو چه خونهای تر روی نماید مرا​
خون مرا آب کرد گریه که در خدمتت​
پیش ز من دور باد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #34
ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را​
بین به کمین گاه چرخ ناوک دلدوز را​
هر چه رسد سر بنه زانکه مسیر نشد​
نیکوی آموختن چرخ بدآموز را​
سوخته غم مدار دل به چنین غم، از آنک​
دل به کسی برنسوخت مرگ جگر سوز را​
پیر شدی کوژ پشت دل بکش از دست نفس​
زانکه کمان کس نداد دشمن کین توز را​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #35
طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را​
واگهیی کس نداد، آن پسر شنگ را​
گاه خرامیدنش یک نظری هر که دید​
پیش فرامش نکرد آن قد و آن رنگ را​
بنده نخواند کنون جز غزل نوخطان​
کاب دو چشمم بشست دفتر فرهنگ را​
اشک من گوژ پشت دید گه ناله چرخ​
گفت که ای خوش نوا، ترک مکن چنگ را​
هست شکسته دلم، خواست شکستن بتر​
سخت گره بر مزن گیسوی شبرنگ...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #36
ای رخ زیبای تو آینه سینه ها​
روی ترا در خیال زین نمط آیینه ها​
غمزه مزن کان خیال تا به جگرها نشست​
تیغ بلارک دمید وای که بر سر سینه ها​
یاد توام می کند کار جواب هلاک​
خواب که بیند گدا حاصل گنجینه ها​
بس که ز رویت نمود خانه مرا پر خیال​
مر همه دیوارهاست پیش من آیینه ها​
صبر نمودی مرا از نظری پیش از این​
حسن توام توبه...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #37

آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا​
یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را​
غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی​
تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را​
جولان کند سمندش چون سم او ببوسم​
کو بر زمین زمانی ننهد زناز پا را​
خواهم که در رکابش باشم و لیک نتوان​
کز خود عنان زلفش بر بود این گدا را​
گفتی که یاد کردم گه گه ز حال خسرو​
کردی چرا فرامش زین گونه این گدا را​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #38
نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را​
هست از پیش خرابی درویش و محتشم را​
من خاک پای مستی کانجا که ریخت جرعه​
لغزید پای رندان صد صاحب کرم را​
گر در ش*ر..اب عشقم از تیغ می زنی حد​
ای م**س.ت محتسب کش، حدیست این ستم را​
گفتی که غم همی خور، من خود خورم و لیکن​
ای گنج شادمانی، اندازه ایست غم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #39
گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را​
تو پیش چشم و آنگه جای گله زبان را​
تا دل ز من ببردی از ناله شب نخفتم​
ای دزد، بشنو آخر فریاد پاسبان را​
بگذشت از نهایت بی خوابی من، آری​
دشوار صبح باشد شبهای بیکران را​
اندیشه جهانی بر جان من نهادی​
وانگه به لاغ گویی اندیشه نیست جان را​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #40
دیدم بسی زمانه مردآزمای را​
سازنده نیست هیچ امیر و گدای را​
جز باد و دم ترنم این تنگنای نیست​
چون غلغل تهی نفس تنگنای را​
چندین مکن دماغ به کافور و مشک، تر​
بر عاریت شناس کف عطرسای را​
در خود مبین به کبر که از بهر عکس کار​
اینها بس است بهره تن خودنمای را​
قرب مملوک نیست مگر دون و سفله را​
اینجا مبین تو مردم والاگرای...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا