دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 562
  • بازدیدها 3,476
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #101
سلسله ی موی دوست حلقه دام بلاست


هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست





گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ


دیدن او یک نظر،صد چو منش خونبهاست





گر برود جان ما در طلب وصل دوست


حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست





دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان


گونه ی زردش دلیل،ناله ی زارش گواست





مایه ی پرهیزگار،قوت صبر است و عقل


عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست





دلشده ی پایبند، گردن جان در کمند


زَهره ی گفتار نه،کاین چه سبب وان چراست





مالک ملک وجود ،حاکم رد و قبول


هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست





تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام


کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست





گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر


حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست





هر که به جور رقیب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #102
در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست


در آن وجود که دل مرده، مرده است روان





به هیچ مبحث و دیباچه‌ای، قضا ننوشت


برای مرد کمال و برای زن نقصان





زن از نخست بود رکن خانه ی هستی


که ساخت خانه ی بی پای بَست و بی بنیان





زن ار به راه متاعت نمی گداخت چو شمع


نمی شناخت کس این راه تیره را پایان





چو مهر، گر که نمی تافت زن به کوه وجود


نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان





فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود


فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان





اگر فَلاطن و سقراط، بوده‌اند بزرگ


بزرگ بوده ،پرستارِ خُردیِ ایشان





به گاهواره ی مادر، به کودکی بس خفت


سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان





چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه


شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان





حدیث مهر،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #103
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من م**س.ت


که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست





من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق


چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست





مِی بده تا دَهَمت آگهی از سر قضا


که به روی کِه شدم عاشق و از بوی کِه، م**س.ت





کمرِ کوه کم است از کمر مور این جا


ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست





به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد


زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست





جان فدای دهنش باد که در باغ نظر


چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست





حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد


یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست





حافظ
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #104
کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را


نهاده کارِ صعبی پیش، صبرِ بند فرسا را





توأم سررشته داری، گر پَرَم سوی تو معذورم


که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را





من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می‌بینم


که با یعقوب هم خصمی بُوَد جانِ زلیخا را





به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی


که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عَنقا را





اگر دانی چو مرغان در هوای دامگه داری


ز دام خود به صحرا افکنی، اول دل ما را





نصیحت اینهمه در پرده ، با آن طور خودرایی


مگر وحشی نمی‌داند، زبان رمز و ایما را





وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #105
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد


با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد





از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است


من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد





دارد متاع عفت از چار سو خریدار


بازار خودفروشی این چار سو ندارد





جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم


رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد





گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب


عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد





خورشید روی من چون رخساره برفروزد


رخ برفروختن را خورشید رو ندارد





سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن


هر چند رخنهٔ دل تاب رفو ندارد





او صبر خواهد از من بختی که من ندارم


من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد





با شهریار بی دل ساقی به سرگرانی است


چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #106
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما


می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما





ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی


تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما





یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال


می رسد شاهی ترا بر دلبران، سلطان ما





دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت


نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما





از تب و تاب غم هجران چو ما را دل بسوخت


خود نگفتی این گذر چونست در هجران ما





چشم ما می گوید از سوز غمت شب تا به روز


هیچ رحمی نایدت بر دیده ی گریان ما





می کنم شادی که گفتا غمزه ات از ناز دوش


خسروا، نزدیک آن شو تا شوی قربان ما





امیرخسرودهلوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #107
امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را


یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را





یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد


ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را





هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل


کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را





گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی


جز سر نمی‌دانم نهادن عذر این اقدام را





چون بخت نیک انجام را با ما به کلی صلح شد


بگذار تا جان می‌دهد بدگوی بدفرجام را





سعدی علم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان


ما بت پرستی می‌کنیم آن گه چنین اصنام را





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #108
ندارِ عشقم و با دل، سرِ قمارم نیست


که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست





دگر ق*م*ا*ر محبت، نمی برد دل من


که دست بُردی از این بختِ بدبیارم نیست





من اختیار نکردم پس از تو، یار دگر


به غیر گریه ،که آن هم به اختیارم نیست





به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس


که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست





تو می رسی به عزیزان، سلام من برسان


که من هنوز بدان رهگذر،گذارم نیست





چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه


چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست





به لاله های چمن چشم بسته می گذرم


که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست





شهریار
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #109
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است


صُراحیِ میِ ناب و سفینه ی غزل است





جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است


پیاله گیر، که عمر عزیز، بی‌بَدَل است





نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس


ملالت علما هم، ز علم بی عمل است





به چشم عقل در این رهگذارِ پرآشوب


جهان و کار جهان،بی‌ثبات و بی‌محل است





بگیر طَره مه، چهره‌ای و قصه مخوان


که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است





دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت


ولی اجل، به رهِ عمر،رهزن اَمَل است





به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش


چنین که حافظ ما م**س.ت باده ازل است





حافظ
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,047
پسندها
3,294
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #110
دلدار من درباغ، دی ،می گشت و می گفت ای چمن


صد حور کش داری ولی، بنگر، یکی داری چو من





قدر لبم نشناختی، با من دَغاها باختی


اینک چنین بگداختی، حیران فی هذَا الزَمن





ای فتنه‌ها انگیخته، بر خلق، آتش ریخته


وز آسمان آویخته بر هر دلی پنهان رَسَن





در بحر صاف پاک تو جمله جهان خاشاک تو


در بحر تو رقصان شده خاشاک نقش مرد و زن





خاشاک اگر گردان بُوَد،از موج جان از جا مرو


سُرنای خود را گفته تو من دم زنم تو دم مزن





بس شمع‌ها افروختی ،بیرون ز سقف آسمان


بس نقش‌ها بنگاشتی، بیرون ز شهر جان و تن





ای بی‌خیال روی تو،جمله حقیقت‌ها خیال


ای بی‌تو جان اندر تنم ،چون مرده‌ای اندر کفن





بی‌نور نورافروز او ،ای چشم من چیزی مبین


بی‌جان جان انگیز او،ای جان من، رو،جان مکن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا