دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 565
  • بازدیدها 3,498
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #121
نشسته ام به در نگاه می کنم

دریچه آه می کشد



تو از کدام راه می رسی؟

خیال دیدنت چه دلپذیر بود



جوانی ام درین امید پیر شد

نیامدی و دیر شد…



اشعار هوشنگ ابتهاج



به پایداری آن عشق سربلندم سوگند

که سایه ي تو به سر میبرد وفای تو را



اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج کوتاه



تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد

هر تُنک‌ حوصله را طاقت این طوفان نیست



اشعار کوتاه هوشنگ ابتهاج



این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست



[IMG alt="اشعار هوشنگ ابتهاج...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #122
ای جگر گوشه ، کیست دمسازت


با جگر حرف میزند سازت





تارو پودم در اهتزاز آرد


سیمِ سازِ ترانه پردازت





حیف ، نایِ فرشتگانم نیست


تا کنم ساز دل، هم آوازت





وای ازین مرغ عاشقِ زخمی


که بنالد به زخمه ی سازت





چون من ای مرغ عالَم ملکوت


کی شکسته است بال پروازت





شور فرهاد و عشوه ی شیرین


زنده کردی به شور و شهنازت





نازنینا ، نیازمند توأم


عمر اگر بود ، می کشم نازت





سوز و سازت به اشک من مانَد


که کشد پرده از رخ رازت





گاهی از لطف، سرفرازم کن


شکرِ سروِ قدِ سرافرازت...





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #123
منع مهرِ غیر نتوان کرد یارِ خویش را


هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را





هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی


عشق می‌داند نکو، آداب کار خویش را





غیر گو از من قیاسِ کار کن این عشق چیست


می‌کند بیچاره ضایع، روزگار خویش را





با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقضِ عهد


من که در آتش نگردانم عیار خویش را





باده ی این شیشه بیش از ساغر اغیار نیست


بشکنیم از جای دیگر، ما خمار خویش را





کار رفت از دست ،وحشی پای بستی کن ز صبر


این بنای طاقت نااستوار خویش را





وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #124
خارِ ناسازست بوی گل به پیراهن تُرا


چون زنم گستاخ دستِ عجز در دامن ترا؟





پرتو خورشید را آیینه رسوا می کند


چون نهان از دیده ها سازد دل روشن ترا؟





بس که سیراب است دامانت، ز خون عاشقان


جوی خون گردد، زنم گر دست در دامن ترا





آه مظلومان چه سازد با تو ای بیدادگر؟


کز دل سخت است در زیر قبا جوشن ترا





بس که شد محوِ تنِ سیمینت ای یوسف لقا


برنیاید از گریبان، بوی پیراهن ترا





برنمی آید کسی با دورباشِ ناز تو


پرتو خورشید برمی گردد از روزن ترا





بر فقیران بسته ای راهِ سؤال ، از سرکشی


بسته برگردد دهانِ مور از خرمن ترا





زلف را دست نگارین می کند بوسیدنش


بس که خونِ بی گناهان است بر گردن ترا





برق عالمسوز را تسخیر کردن مشکل است


چون شود صائب به افسون مانع از رفتن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #125
رونق عهد شَباب است دگر بستان را


می‌رسد مژده ی گل ، بلبلِ خوش اَلحان را





ای صبا گر به جوانانِ چمن باز رَسی


خدمتِ ما برسان ، سرو و گل و ریحان را





ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند


در سرِ کارِ خرابات کنند ایمان را





یار مردان خدا باش که در کشتی نوح


هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را





برو از خانه ی گردون به در و، نان مَطَلب


کان سیه کاسه، در آخِر بکُشد مهمان را





هر که را خوابگه آخِر، نه که مشتی خاک است


گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را





ماه کنعانی من، مَسندِ مصر آنِ تو شد


وقت آن است که بِدرود کنی زندان را





حافظا مِی خور و رندی کن و خوش باش؛ ولی


دامِ تزویر مکن چون دگران، قرآن را





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #126
دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست


از خانه برون آمد و بازار بیاراست





در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین


در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست





صبر و دل و دین می‌رود و طاقت و آرام


از زخم پدید است ،که بازوش تواناست





از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد


تا صُنع خدا می‌نگرند از چپ و از راست





چشمی که تو را بیند و در قدرت بی چون


مدهوش نماند ؛نتوان گفت که بیناست!





دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد


از بارخدا، بِه ز تو ، حاجت نتوان خواست





فریادِ من از دست غمت، عیب نباشد


کاین درد، نپندارم از آن منِ تنهاست





با جور و جفای تو نسازیم ، چه سازیم


چون زهره و یارا نبود، چاره مُداراست





از روی شما ،صبر نه صبر است، که زهر است


وز دست شما، زهر نه زهر است ،که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #127
به یک گِره، که دو چشمت بر ابروان انداخت


هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت





فریب زلف تو با عاشقان، چه شعبده ساخت؟


که هر که جان و دلی داشت، در میان انداخت





دلم، که در سر زلف تو شد، توان گَه گَه


ز آفتاب رُخَت سایه‌ای بر آن انداخت





رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود


که پرده از رخ تو، برنمی‌توان انداخت





حَلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم


بسا شِکر، که در آن لحظه در دهان انداخت





من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک


زبان لطف توأم، باز در گمان انداخت





قبولِ تو، دگران را به صدرِ وصل نشاند


دل شکسته ی ما را بر آستان انداخت





چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم


بر آستان درت صدهزار جان انداخت...





عراقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #128
جان به لب آمد و بوسید لب جانان را


طلب بوسه ی جانان، به لب آرد جان را





سر سودا زده ،بسپار به خاکِ درِ دوست


که از این خاک توان یافت، سر و سامان را





صد هزاران دل گم گشته توان پیدا کرد


گر شبی شانه کند ،موی عَبیر افشان را





زده ره ، عقل مرا، حور بهشتی رویی


که به یک عشوه زند ، راهِ دو صد شیطان را





سُست عهدی، که بدو عهد مَوَدّت بستم


ترسم آخِر که به سختی شکند پیمان را





ابر دریای غمش سیلِ بلا می‌بارد


یا رب از کشتیِ ما دور کن این توفان را





حیف و صد حیف که دریای دمِ شمشیرش


این قَدَر نیست ،که سیراب کند عطشان را





با دم ناوَکِ دل دوزِ تو آسوده دلم


خوش‌تر آن است که از دل نکشم پیکان را





عین مقصود ز چشم تو کسی خواهد یافت


که زنی تیرش و بر هم نزند مژگان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #129
صد حیف ، از محبتِ بیش از قیاسِ ما


با بیوفای حقِّ وفا ناشناسِ ما





بودی به راه سیل ، بسی بِه ؛که راه او


طرح بنای عشق ، محبت اساس ما





عیبش کنند ناگه و ، باشد به جای خویش


گو ؛ دور دار، اطلسِ خویش از پَلاس ما





ما را به دست رَشک مده، خود بکُش به جور


اینست از مروّت تو، التماس ما





کفران نعمتش ، سبب قطعِ وصل شد


زینش بَتَر سَزاست، دلِ ناسپاس ما





ترسم که نایَدَش به نظر ،بند پاره نیز


دارد اگر نگاه تو ، زینگونه، پاس ما





وحشی ازین عزا بدرآییم ، تا به کی


باشد کَهُن پلاسِ مصیبت ، لباس ما





وحشی_بافقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر آزمایشی اخبار + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
3,339
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • مدیر
  • #130
آه که آن صدر سرا ، می‌ندهد بار مرا


می‌نکند مَحرم جان، محرم اسرار مرا





نغزی و خوبی و فَرَش ، آتشِ تیز نظرش


پرسشِ همچون شِکرش ، کرد گرفتار مرا





گفت مرا مهر تو کو، رنگ تو کو فَرِ تو کو


رنگ کجا مانَد و بو، ساعت دیدار مرا





غرقه ی جوی کرمم، بنده آن صبحدمم


کان گل خوش بوی کشد جانب گلزار مرا





هر که به جوبار بود ،جامه بر او بار بود


چند زیانست و گران ،خِرقه و دَستار مرا





مُلکَت و اسباب کز این، ماه رُخانِ شِکرین


هست به معنی چو بُوَد، یار وفادار مرا





دستگه و پیشه تو را ، دانش و اندیشه تو را


شیر تو را بیشه تو را، آهوی تاتار مرا





نیست کند هست کند، بی‌دل و بی‌دست کند


باده دهد م**س.ت کند ،ساقی خَمار مرا





ای دلِ قلاش مکن ، فتنه و پرخاش مکن


شُهره مکن ، فاش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا