دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 558
  • بازدیدها 3,422
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #81
ای گلِ رخسار تو! برده ز روی گُل، آب


صحبت گل را رها،کرده به بویت گلاب





سایه سرو تو ساخت، پایه بختم، بلند


نرگس م**س.ت تو کرد، خانه عقلم خراب





عشق رُخَت دولتی است، باقی و باقی فنا


خاک درت شربتی است،صافی وعالَم سراب





سرِّ جمالت به عقل، در نتوان یافتن


خود به حقیقت نَجُست،کس به چراغ، آفتاب





دولت دیدار را، دیده ندانست، قدر


می‌طلبد لا جَرَم، نقش خیالش در آب





سرو سرافراز من، سایه ز من برنگیر


ماه جهان تاب من، چهره ز من برمتاب...





سلمان_ساوجی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #82
دردمندانِ غم عشق ،دوا می‌خواهند


به امید آمده‌اند از تو ،تو را می‌خواهند





روز وصل توکه عید است ومَنَش ،قربانم


هر سحر چون شب قدرش، به دعا می‌خواهند





اندراین مملکت ای دوست، تو آن سلطانی


که ملوک از درِ تو ،نان چو گدا می‌خواهند





بلکه، تا بر سر کوی تو گدایی کردیم


پادشاهان، همه نان از درِ ما می‌خواهند





عاشقان مرغ و،هوا عشق و،جهان هست قفس


با قفس اُنس ندارند ،هوا می‌خواهند





عالَمی شادی دنیا و ،گروهی غم عشق


عاقلان نعمت و عشّاق ،بلا می‌خواهند





سیف_فرغانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #83
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است


دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است





گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک


نوای من به سحر آه عذرخواه من است





ز پادشاه و گدا فارغم بِحَمدالله


گدای خاک در دوست پادشاه من است





غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست


جز این خیال ندارم خدا گواه من است





مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی


رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است





از آن زمان که بر این آستان نهادم روی


فراز مسند خورشید تکیه گاه من است





گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ


تو در طریق ادب باش گو گناه من است








حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #84
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم


که ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن تو مستم





دل من به دام عشق تو کنون فتاد و آنگه


تو در آن گمان که من خود ز کمند عشق جستم





دل تنگ خویشتن را به تو می‌دهم، نگارا


بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم





خجلم که بر گذشتی تو و من نشسته، یا#رب


چو تو ایستاده بودی، به چه روی می‌نشستم؟





به مؤذن مَحَلت خبری فرست امشب


که به مسجدم نخواند، چو ترا همی پرستم





چه سلام ها نِبِشتم به تو از نیازمندی!


مگرت نمی‌رسانند چنانکه می‌فرستم؟





اگرت رمیده گفتم، نشدم خجل، که بودی


و گرم ربوده گفتی، نشدی غلط که هستم





به دو دیده خاک پای تو اگر کسی بروید


به نیاز من نباشد، که برت چو خاک پستم





تو به دیگران کنی میل، چو من چگونه باشی؟


که ز دیگران بدیدم دل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #85
ماهرویا! روی خوب از من متاب


بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب





دوش در خوابم در آغوش آمدی


وین نپندارم که بینم جز به خواب





از درون سوزناک و چشم تر


نیمه‌ای در آتشم نیمی در آب





هر که بازآید ز در پندارم اوست


تشنه مسکین آب پندارد سراب





ناوکش را جان درویشان هدف


ناخنش را خون مسکینان خضاب





او سخن می‌گوید و دل می‌برد


و او نمک می‌ریزد و مردم کباب





حیف باشد بر چنان تن پیرهن


ظلم باشد بر چنان صورت نقاب





خوی به دامان از بناگوشش بگیر


تا بگیرد جامه‌ات بوی گلاب





فتنه باشد شاهدی شمعی به دست


سرگران از خواب و سرمست از ش*ر..اب





بامدادی تا به شب رویت مپوش


تا بپوشانی جمال آفتاب





سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ


گوشمالت خورد باید چون رباب





سعدی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #86
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام


زان می که در پیمانه‌ها اندرنگنجد خورده‌ام





مستم ز خمر من لدن رو محتسب را غمز کن


مر محتسب را و تو را هم چاشنی آورده‌ام





ای پادشاه صادقان چون من منافق دیده‌ای


با زندگانت زنده‌ام با مردگانت مرده‌ام





با دلبران و گلرخان چون گلبُنان بشکفته‌ام


با منکران دی صفت همچون خزان افسرده‌ام





ای نان طلب در من نگر والله که مستم بی‌خبر


من گرد خنبی گشته‌ام من شیره‌ای افشرده‌ام





مستم ،ولی از روی او،غرقم ،ولی در جوی او


از قند و از گلزار او چون گلشِکر پرورده‌ام





روزی که عکس روی او، بر روی زرد من فِتَد


ماهی شوم رومی رخی گر زنگی نوبرده‌ام





در جام مِی آویختم اندیشه را خون ریختم


با یار خود آمیختم زیرا درون پرده‌ام





آویختم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #87
باور کنید اینان زمانی عاشقم بودند


این دستها با مهربانی عاشقم بودند





این دستها، این روزها، این خاطرات سرد


این قلبها آری جهانی عاشقم بودند





من اتفاقی تازه بودم در دل ایام


در ناگهانی ناگهانی عاشقم بودند





من آرزوی کودکان دشت ها بودم


پیران قریه در جوانی عاشقم بودند





در سرزمین شعرهایم هر چه دیوانه


اما... همیشه دخترانی عاشقم بودند





در چشمهاشان زندگی ها داشتم حتی...


دور از نگاهم دیگرانی عاشقم بودند





مردان بسیاری، زنان بی نظیری آه...


در سرزمین من نهانی عاشقم بودند





جغرافیای عشق بودم من، تصور کن!


در سرزمینی باستانی عاشقم بودند





در روزهایی که نمیشد عشق ورزیدن...


در قحط سالی و گرانی عاشقم بودند





پیوسته رویاهای زیبایی رقم می خورد


گاهی مداوم،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #88
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من


سرو خرامان منی ای رونق بستان من





چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو


وز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من





هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم


چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من





تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم


ای دیدن تو دین من، وِی روی تو ایمان من





بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا


سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من





از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم


ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من





گل، جامه در، از دست تو،ای چشم نرگس م**س.ت تو


ای شاخ‌ها ،آبستِ تو ،ای باغ بی‌پایان من





یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی


پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من...





مولوی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #89
ای جگر گوشه ،کیست دمسازت


با جگر حرف می زند سازت





تارو پودم در اهتزاز آرد


سیمِ سازِ ترانه پردازت





حیف، نای فرشتگانم نیست


تا کنم سازِ دل هم آوازت





وای ازین مرغ عاشق زخمی


که بنالد به زخمه ی سازت





چون من ای مرغ عالم ملَکوت


کی شکسته است بال پروازت





شور فرهاد و عشوه ی شیرین


زنده کردی به شور و شهنازت





نازنینا نیازمند توأم


عمر اگر بود می کِشم نازت





سوز و سازت به اشک من مانَد


که کشد پرده از رخِ رازت





گاهی از لطف، سرفرازم کن


شًکرِ سرو قد سرافرازت





شهریار، این نه شعر حافظ بود


که به سرزد هوای شیرازت





شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
3,272
امتیازها
24,473
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #90
بیا تا برآریم دستی ز دل


که نتوان برآورد فردا ز گل





به فصل خزان درنبینی درخت


که بی برگ مانَد ز سرمای سخت





برآرَد تهی دستهای نیاز


ز رحمت نگردد تهیدست باز





مپندار از آن در که هرگز نبست


که نومید گردد ،برآورده دست





قضا خلعتی نامدارش دهد


قَدَر، میوه در آستینش نهد





همه طاعت آرند و مسکین نیاز


بیا تا به درگاه مسکین نواز





چو شاخ برهنه، برآریم دست


که بی برگ از این بیش نتوان نشست





خداوندگارا، نظر کن به جود


که جرم آمد از بندگان در وجود





گناه آید از بنده ی خاکسار


به امید عفو خداوندگار





کریما به رزق تو پرورده‌ایم


به اَنعام و لطف تو خو کرده‌ایم





گدا چون کرم بیند و لطف و ناز


نگردد ز دنبال بخشنده باز





چو ما را به دنیا تو کردی عزیز


به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا