- ارسالیها
- 3,410
- پسندها
- 4,928
- امتیازها
- 33,273
- مدالها
- 19
خَمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم، که رنگ الفت بود
زمانه، طرح محبت نه این زمان انداخت
به یک کرشمه که نرگس ، به خودفروشی کرد
فریب چشم تو ، صد فتنه در جهان انداخت
ش*ر..اب خورده و خُوی کرده ،میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن، دوش، م**س.ت بگذشتم
چو از دهان توأم، غنچه در گمان انداخت
بنفشه ،طُره ی مفتول خود گِره میزد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سَمَن به دست صبا خاک در دهان انداخت
من از وَرَع ، مِی و مُطرب، ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
کنون به آبِ میِ لعل، خِرقه میشویم
نصیبه ی ازل از خود نمیتوان انداخت...
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم، که رنگ الفت بود
زمانه، طرح محبت نه این زمان انداخت
به یک کرشمه که نرگس ، به خودفروشی کرد
فریب چشم تو ، صد فتنه در جهان انداخت
ش*ر..اب خورده و خُوی کرده ،میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن، دوش، م**س.ت بگذشتم
چو از دهان توأم، غنچه در گمان انداخت
بنفشه ،طُره ی مفتول خود گِره میزد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سَمَن به دست صبا خاک در دهان انداخت
من از وَرَع ، مِی و مُطرب، ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
کنون به آبِ میِ لعل، خِرقه میشویم
نصیبه ی ازل از خود نمیتوان انداخت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.