فال شب یلدا

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,127
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #511
نور در کاسه ی مس،


چه نوازش‌ها می‌ریزد!


نردبان از سر دیوار بلند،


صبح را روی زمین می‌آرد


پشت لبخندی پنهان هر چیز...





سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #512
دل، سراپرده ی محبت اوست


دیده، آیینه دار طلعت اوست





تو و طوبی و ما و قامتِ یار


فکر هر کس، به قدر همّت اوست





گر من آلوده دامنم، چه عجب


همه عالم، گواه عصمت اوست





من کٓه باشم در آن حرم، که صبا


پرده دار حریم حُرمت اوست





دور مجنون گذشت و نوبت ماست


هر کسی پنج روز، نوبت اوست





من و دل گر فدا شدیم، چه باک


غرَض اندر میان، سلامت اوست





فقر ظاهر مبین، که حافظ را


سینه، گنجینه ی محبت اوست...





حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #513
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟


شیرینِ من، برای غزل شور و حال کو؟





پر می زند دلم به هوای غزل، ولی


گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟





گیرم به فال نیک بگیرم بهار را


چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟





تقویم چارفصل دلم را ورق زدم


آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟





رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند


حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟





قیصر_امین_پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #514
می‌ترسم از ویرانی‌ام


نگاه تو چون شراره‌ای است


که ناگهان


شعله ور می‌شود


و من


به زندگانی بلند گل سرخی فکر می‌کنم


که بی هیچ تشویشی


در انتظار جاودانگی ست..





آلدا_مرینی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #515
با دوکِ خویش، پیرزنی گفت وقتِ کار


کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید





از بس که بر تو خَم شدم و چشم دوختم


کم نور گشت دیده‌ام و قامتم خمید





اَبر آمد و گرفت سر کُلبهٔ مرا


بر من گریست زار که فصل شَتا رسید





جز من که دستم از همه چیز جهان تهیست


هر کس که بود، برگ زمستان خود خرید





بی زر، کسی بکس ندهد هیزم و زغال


این آرزوست گر نگری، آن یکی امید





بر بست هر پرنده درِ آشیان خویش


بگریخت هر خزنده و در گوشه‌ای خزید





نور از کجا به روزنِ بیچارگان فتد


چون گشت آفتابِ جهانتاب ناپدید





از رنجِ پاره دوختن و زحمتِ رفو


خونابهٔ دلم ز سر انگشتها چکید





یک جای وصله در همهٔ جامه‌ام نماند


زین روی وصله کردم، از آن رو ز هم درید





دیروز خواستم چو به سوزن کنم نخی


لرزید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #516
ارغوان،


شاخه ی همخون جدا مانده من


آسمان تو چه رنگ است امروز؟


آفتابی‌ست هوا؟


یا گرفته‌است هنوز؟


من در این گوشه که از دنیا بیرون است


آسمانی به سرم نیست


از بهاران خبرم نیست


آنچه می‌بینم دیوار است


آه این سخت سیاه


آن چنان نزدیک است


که چو بر می‌کشم از سینه نفس


نفسم را بر می‌گرداند...


ارغوانم آنجاست


ارغوانم تنهاست


ارغوانم دارد می‌گرید…


چون دل من که چنین خون آلود


هر دم از دیده فرو می‌ریزد


ارغوان


این چه رازی‌ست که هر بار بهار


با عزای دل ما می‌آید؟





هوشنگ_ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #517
دل گم شد، ازو نشان نیابم


آن گم شده در جهان نیابم





زان یوسف گم شده به عالَم


پیدا و نهان، نشان نیابم





تا گوهر شب چراغ گم شد


ره بر در دوستان نیابم





تا بلبل خوشنوای گم شد


بوی گل و بوستان نیابم





تا آب حیات رفت از جوی


عیش خوش جاودان نیابم





سرمایه برفت و سود جویم


زان است که جز زیان نیابم





آن یوسف خویش را چه جویم؟


چوُن در چَهِ کُن فَکان نیابم؟





هم بر درِ دوست باشد آرام


از خود به جز این گمان نیابم





بر خاک درش چرا ننالم ؟


چاره به جز از فغان نیابم





چون جانش عزیز دارم، آری


دل، کز غم او امان نیابم





تا بر من دلشده بگرید


یک مشفق مهربان نیابم





تا یک نفسی مرا بود یار


یک یار درین زمان نیابم





یاری دهِ خویشتن درین حال


جز دیدهٔ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #518
حرف هایی هست


که باید به تو بگویم


مثلا بگویم بودنت،


حواسم را پرت می کند


و نبودنت ، خیالم را


بگویم؛ هرچه کمتر و کمتر باشی


بیشتر و بیشتر میخواهمت


باید بگویم


باشی دوستت دارم


نباشی هم ، دوستت دارم


باید بگویم


باید بدانی


من اما هنوز صبورم


به نداشتنت


به تنها دوست داشتنت...!





لیلا_مقربی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #519
صاف و درد
غنچه ای گفت به پژمرده گلی
که ز ایام، دلت زود آزرد
آب، افزون و بزرگست فضا
ز چه رو، کاستی و گشتی خرد
زینهمه سبزه و گل، جز تو کسی
نه فتاد و نه شکست و نه فسرد
گفت، زنگی که در آئینهٔ ماست
نه چنانست که دانند سترد
دی، می هستی ما صافی بود
صاف خوردیم و رسیدیم به درد
خیره نگرفت جهان، رونق من
بگرفتش ز من و بر تو سپرد
تا کند جای برای تو فراخ
باغبان فلکم سخت فشرد
چه توان گفت به یغماگر دهر
چه توان کرد، چو میباید مرد
تو بباغ آمدی و ما رفتیم
آنکه آورد ترا، ما را برد
اندرین دفتر پیروزه، سپهر
آنچه را ما نشمردیم، شمرد
غنچه، تا آب و هوا دید شکفت
چه خبر داشت که خواهد پژمرد
ساقی میکدهٔ دهر، قضاست
همه کس، باده ازین ساغر خورد


اعتصامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,847
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #520
نیکنامی نباشد، از ره عجب
خنگ آز و هوس همی راندن
روز دعوی، چو طبل بانگ زدن
وقت کوشش، ز کار واماندن
خستگان را ز طعنه، جان خستن
دل خلق خدای رنجاندن
خود سلیمان شدن به ثروت و جاه
دیگران را ز دیو ترساندن
با درافتادگان، ستم کردن
زهر را جای شهد نوشاندن
اندر امید خوشهٔ هوسی
هر کجا خرمنی است، سوزاندن
گمرهان را رفیق ره بودن
سر ز فرمان عقل پیچاندن
عیب پنهان دیگران گفتن
عیب پیدای خویش پوشاندن
بهر یک مشت آرد، بر سر خلق
آسیا چون زمانه گرداندن
گویمت شرط نیکنامی چیست
زانکه این نکته بایدت خواندن
خاری از پای عاجزی کندن
گردی از دامنی بیفشاندن


اعتصامی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا