نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 725
  • بازدیدها 4,548
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #711
کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست


بیا که نوبت انس است و الفت است ای دوست





دلم به حال گل و سرو و لاله می‌سوزد


ز بس که باغ طبیعت، پرآفت است ای دوست





مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت


بیا که صحبت یاران غنیمت است ای دوست





عزیز دار محبت، که خارزارِ جهان


گرش گلی است همانا، محبت است ای دوست





به کام دشمن دون دست دوستان بستن


به دوستی که نه شرط مروت است ای دوست





فلک همیشه به کامِ یکی نمی‌گردد


که آسیای طبیعت، به نوبت است ای دوست





بیا که پرده ی پاییز خاطرات‌انگیز


گشوده‌اند و عجب لوح عبرت است ای دوست





مَآل کار جهان و جهانیان خواهی


بیا ببین که خزان طبیعت است ای دوست





گرت به صحبت من روی رغبتی باشد


بیا که با تو مرا حق صحبت است ای دوست





به چشم باز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #712
بیدادگر نگارا! تا کی جفا توان کرد؟


پادااشِ آن جفاه،ا یک ره وفا توان کرد





بیگانه رحمت آورد، بر زحمتِ دل ما


کی آن‌قَدَر تطاول، با آشنا توان کرد؟





مخمور و تشنگانیم، زان چشم و لعل میگون


جانی به ما توان داد، کامی روا توان کرد





وقتی به یک اشارت جانی توان خریدن


گاهی به یک تبسم، دردی دوا توان کرد





یک بار اگر بپرسی، احوال بی‌نصیبان


با صد هزار حِرمان، دل را رضا توان کرد





هر مدعا که خواهی، گر از دعا دهد دست


چندی به سر توان زد، عمری دعا توان کرد





گر جذبه ی محبت، آتش به دل فروزد


برگ هوس توان سوخت، ترک هوا توان کرد





گر پیر باده‌خواران، گیرد ز لطف، دستم


هر سو به کامِ خاطر، عیشی به پا توان کرد





گر آدمی درآید در عالَم خدایی


آدم ز نو توان ساخت، عالَم بنا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #713
ای نور خدا در نظر از روی تو ما را


بگذار که در روی تو ببینیم خدا را





تا نکهت جان‌بخش تو همراه صبا شد


خاصیت عیسی‌ست دمِ باد صبا را





هر چند که در راه تو خوبان، همه خاکند


حیف است که بر خاک نهی آن کفِ پا را





پیش تو دعا گفتم و دشنام شنیدم


هرگز اثری بهتر از این نیست دعا را





می‌خواستم آسوده به کنجی بنشینم


بالای تو ناگاه برانگیخت بلا را





آن روز که تعلیم تو می‌کرد معلم


بر لوح تو ننوشت مگر حرف وفا را؟





گر یار کند میل، هلالی، عجبی نیست


شاهان چه عجب گر بنوازند گدار را؟





هلالی_جغتایی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #714
بی تو ای آرام جانم، زندگانی چون کنم؟


چون تو پیش من نباشی، شادمانی چون کنم؟





هر زمان گویند دل در مهرِ دیگر یار بند


پادشاهی کرده باشم، پاسبانی چون کنم





گر بخوانی ور برانی، بر مَنَت فرمان رواست


گر بخوانی بنده باشم، ور برانی چون کنم





هر شبی گویم که خون خود بریزم در فراق


باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم





بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار


چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم





هست آب زندگانی در لب شیرین تو


بی لب شیرین تو، من زندگانی چون کنم





ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی


پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم





هم قضای آسمانی از تو در هجرم فکند


دلبرا! من دفع حکم آسمانی چون کنم





من چو موسی مانده‌ام اندر غم دیدار تو


هیچ دانی تا علاج لن ترانی چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #715
به دریا می زنم ! شاید به سوی ساحلی دیگر


مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر





من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم


که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر





به هر کس دل ببندم، بعد از این خود نیز می دانم


به جز اندوهِ دل کندن، ندارد حاصلی دیگر





من از آغاز در خاکم، نمی از عشق می بینم


مرا می ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر





طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد


من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر





به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم


مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر





فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #716
دل می رود ز دستم، صاحب دلان خدا را


دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا





کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز


باشد که بازبینیم دیدار آشنا را





ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون


نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا





در حلقه ی گل و مل، خوش خواند دوش بلبل


هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا





ای صاحب کرامت، شکرانه ی سلامت


روزی تفقدی کن، درویش بی نوا را





آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است


با دوستان مروت، با دشمنان مدارا





در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند


گر تو نمی پسندی، تغییر کن قضا را





آن تلخ وش که صوفی، اُم الخبائثش خواند


اشهی لنا و احلی من قبله العذارا





هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی


کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را





سرکش مشو که چون شمع از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #717
از بناگوشِ تو هر شب، گِله سر خواهم کرد


شبِ خود را به همین شیوه، سحر خواهم کرد





مو به مو بنده ی آن زلف سیه خواهم شد


سال ها خواجگیِ دورِ قمر خواهم کرد





با خَمِ ابروی او، نَرد هوس خواهم باخت


پیش شمشیر بلا سینه، سپر خواهم کرد





زان لب تَنگِ شکربار، سخن خواهم گفت


همهٔ شهر پر از تُنگِ شِکر، خواهم کرد





خون دل در غم یاقوت لبش خواهم ریخت


دیده را غرقه به خون‌آبِ جگر خواهم کرد





آخر از دست غمش، چاک به دل خواهم زد


عاقبت از ستمش، خاک به سر خواهم کرد





دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست


خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد





نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاخت


شعله خواهم شد و در سنگ اثر خواهم کرد





گر فروغی، رخ او بار دیگر خواهم برد


کی به جز دادنِ جان، کار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #718
گل، رنگِ نگارِ ما ندارد


بوی خوش یار ما ندار





ماییم و دیار بی نشانی


کس، میل دیار ما ندارد





ما کار به کار کس نداریم


کس، کار به کار ما ندارد





با ما سخن سَمَن مگویید


کو بوی بهار ما ندارد





با ما صفت چمن مخوانید


کو نقش نگار ما ندارد...





خسرو_دهلوی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #719
فرض کن یک غروب بارانی‌ست


و تو تنها نشسته‌ای مثلاً


بعدش احساس می‌کنی انگار،


سخت دل‌تنگ و خسته‌ای مثلاً





در هم‌آن لحظه‌ای که این احساس


مثل یک ابر بی‌دلیل آن‌جاست


شده یک لحظه احتمال دهی


که دلی را شکسته‌ای مثلاً؟





که دلی را شکسته‌ای و سپس،


ابرهای ملامت آمده‌اند


پلک خود را هم از پشیمانی


روی هم سخت بسته‌ای مثلاً





مثلاًهای مثل این هر شب،


دل‌خوشی‌های کوچکم شده‌اند


در تمام ردیف‌های جهان،


تو کنارم نشسته‌ای مثلاً





و دلی را که این همه تنهاست،


ژاپنی‌ها قشنگ می‌فهمند


مثل ویرانی هیروشیماست


بعد آن جنگ هسته‌ای مثلاً





فرض کن یک غروب بارانی‌ست


و تو تنها نشسته‌ای؛ اما


من نباید زیاد شکوه کنم


من نباید . . . تو خسته‌ای مثلاً





سیدمهدی_نقبایی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,374
پسندها
3,711
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #720
سلطان عشق، مُلک دل و دین، فرو گرفت


او حاکم است، نیست کسی را بر او، گرفت





ای گل به نازکی بنشین، بر سریر حُسن


کز حُسن طلعت تو، جهان، رنگ و بو گرفت





دلها هر آنچه یافت، به یک بار جمع کرد


شهباز ما چو باز، پیِ جست و جو گرفت





خار درشت خوی، بسی تیغ زد؛ ولی


عالَم به حُسن خلق، گلِ تازه‌رو، گرفت





بختم ز خواب دیده، به روی تو باز کرد


آن فال را زمانه، به غایت، نکو گرفت





سلمان غبار خاک رهش، داری آرزو


مقبل کسی که دامن این آرزو گرفت...





سلمان_ساوجی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا