- ارسالیها
- 3,280
- پسندها
- 4,849
- امتیازها
- 33,273
- مدالها
- 19
کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست
بیا که نوبت انس است و الفت است ای دوست
دلم به حال گل و سرو و لاله میسوزد
ز بس که باغ طبیعت، پرآفت است ای دوست
مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت
بیا که صحبت یاران غنیمت است ای دوست
عزیز دار محبت، که خارزارِ جهان
گرش گلی است همانا، محبت است ای دوست
به کام دشمن دون دست دوستان بستن
به دوستی که نه شرط مروت است ای دوست
فلک همیشه به کامِ یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت، به نوبت است ای دوست
بیا که پرده ی پاییز خاطراتانگیز
گشودهاند و عجب لوح عبرت است ای دوست
مَآل کار جهان و جهانیان خواهی
بیا ببین که خزان طبیعت است ای دوست
گرت به صحبت من روی رغبتی باشد
بیا که با تو مرا حق صحبت است ای دوست
به چشم باز...
بیا که نوبت انس است و الفت است ای دوست
دلم به حال گل و سرو و لاله میسوزد
ز بس که باغ طبیعت، پرآفت است ای دوست
مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت
بیا که صحبت یاران غنیمت است ای دوست
عزیز دار محبت، که خارزارِ جهان
گرش گلی است همانا، محبت است ای دوست
به کام دشمن دون دست دوستان بستن
به دوستی که نه شرط مروت است ای دوست
فلک همیشه به کامِ یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت، به نوبت است ای دوست
بیا که پرده ی پاییز خاطراتانگیز
گشودهاند و عجب لوح عبرت است ای دوست
مَآل کار جهان و جهانیان خواهی
بیا ببین که خزان طبیعت است ای دوست
گرت به صحبت من روی رغبتی باشد
بیا که با تو مرا حق صحبت است ای دوست
به چشم باز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.