نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 733
  • بازدیدها 4,645
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,402
پسندها
3,749
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #731
اندر این گوشه خاموش فراموش شده

کز دم سردش هر شمعی خاموش شده

یاد رنگینی در خاطر من

گریه می‌انگیزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می‌گرید

چون دل من که چنین خون ‌آلود

هر دم از دیده فرو می‌ریزد

ارغوان

این چه رازیست که هر بار بهار

با عزای دل ما می‌آید؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است

وین چنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می‌افزاید؟

ارغوان پنجه خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده خورشید بپرس

کی بر این درد غم می‌گذرند؟

ارغوان خوشه خون

بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند

جان گل رنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشاگه پرواز ببر

آه بشتاب که هم پروازان

نگران غم هم پروازند

ارغوان بیرق گلگون بهار

تو برافراشته باش

شعر خونبار منی

یاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,402
پسندها
3,749
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #732
زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست

گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

جانم بگير و صحبت جانانه‌ام ببخش

كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست

گم گشته‌ی ديار محبت كجا رود؟

نام حبيب هست و نشان حبيب نيست

عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد

ای خواجه درد هست و لیكن طبیب نیست

در كار عشق او كه جهانیش مدعی است

اين شكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت

وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست

گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام

كاین سوز دل به نـاله‌ی هر عندليب نيست

ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,402
پسندها
3,749
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #733
الا ای غمت، شادیِ جان ما


تویی راحت جان پژمان ما





دلی کو جهانیست بردی، برو


چه افتاده یی در پیِ جان ما





پری رویی از مردمت باک نیست


زدیوان نترسد سلیمان ما





غم تو چو کرد از دل ما حَرَم


چو کعبه شریفست ارکان ما





چو از مشرب عشقت آبی خوریم


زدنیا بریده شود نان ما





چرا ما ز مردم گدایی کنیم


جهان سر به سر، مُلک سلطان ما





همین بخت واقبال مارا بس است


که ما آن اوییم و اوآن ما





نگیریم چون عنکبوتان ، مگس


که عَنقا شکارند مرغان ما





ندانم که بی اینچنین خار وگل


به دست کِه بودی گریبان ما؟





ننالم ز فرقت اگر روز وصل


برآید ز شب های هجران ما





چو یوسف به یعقوب خواهد رسید


سُرورست در بیتِ اُحزان ما...





سیف_فرقانی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,402
پسندها
3,749
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
  • #734
توی این شعر


تاریخ تولد تو کمی خط خورده است


مرا ببخش عزیزم …


شعری فراموشکار است و دیوانه


اگر بپرسی :دوستت دارم


بی درنگ می گویم:


دلم یک پرنده می خواهد


یک پرنده ی وحشی


مثل همان عقاب باشکوه


که یک روز


خواب آرامش را


میان سنگ های کوهستانش رها کرد


و به رویای من آمد.


باز هم اگر بپرسی: دوستت دارم


خواهم گفت:


مرا کمی مهربان تر نگاه کن!





پروین_سلاجقه
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا