متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,142
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #721
جهاندار هوشنگ، با رای و داد


به جای نِیا تاج بر سر نهاد





بگشت از برش، چرخ، سالی چهل


پر از هوش مغز و پر از رای دل





چو بنشست بر جایگاهِ مِهی


چنین گفت بر تخت شاهنشهی





که بر هفت کشور، منم پادشا


جهاندارِ پیروز و فرمانروا





به فرمان یزدان پیروزگر


به داد و دهش، تنگ، بستم کمر





و زان پس جهان یک‌سر آباد کرد


همه روی گیتی پر از داد کرد





نخستین یکی گوهر آمد به چنگ


به آتش ز آهن جدا کرد سنگ





سرِ مایه کرد، آهنِ آبگون


کز آن سنگ خارا، کشیدش برون



فردوسی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #722
با تيشه ی خيال تراشيده ام تو را


در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را





از آسمــان بــه دامنـم افتاده آفتاب؟


يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را





هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ


من از تمام گلهـا بوييده ام تو را





رؤيای آشنای شب و روزِ عمرِ من!


در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را





از هـر نظر تو عينِ پسندِ دلِ منی


هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را





زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست


زيرا به اين دليل پرستيده ام تو را





با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی


در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را





از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری


با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را





قیصر_امین_پور
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #723
دلا در عشق تو صد دفترستُم


که صد دفتر ز کونین از برستُم





منم آن بلبل گل ناشکفته


که آذر در ته خاکسترستُم





دلم سوجه ز غصه ور بریجه


جفای دوست را خواهان‌ترستُم





مو آن عودم میان آتشستان


که این نُه آسمان را مجمرستُم





شد از نیل غم و ماتم دلُم خون


به چهره خوشتر از نیلوفرستُم





در این آلاله در کویش چو گلخن


به داغ دل چو سوزان اخگرستُم





نه زورستُم که با دشمن ستیزُم


نه بهر دوستان سیم و زرستُم





ز دوران گرچه پر بی جام عیشم


ولی بی دوست خونین ساغرستُم





چَرَم دایم در این مرز و در این کشت


که مرغ خوگر باغ و برستُم





منم طاهر که از عشق نکویان


دلی لبریز خون اندر برستُم





باباطاهر
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #724
ناچار هر که صاحبِ روی نکو بود


هر جا که بگذرد، همه چشمی در او بود





ای گل تو نیز شوخیِ بلبل، معاف دار


کان جا که رنگ و بوی بُوَد، گفت و گو بود





پاکیزه روی در همه شهری بود؛ ولیک


نه چون تو پاکدامن و پاکیزه خو بود





ای گوی حُسن، بُرده ز خوبان روزگار


مِسکین کسی که در خم چوگان، چو گو بود





پندارم آن که با تو ندارد تعلقی


نه آدمی که صورتی از سنگ و رو بود





من باری از تو بر نتوانم گرفت چشم


گم کرده دل، هرآینه در جست و جو بود





بر می‌نیاید از دل تنگم، نفس تمام


چون ناله ی کسی که به چاهی فرو بود





سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن


کز دستِ نیکوان، همه چیزی نکو بود...





سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #725
بگذشت مه روزه، عید آمد و عید آمد


بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد





آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد


معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد





شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد


شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد





جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفت


هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد





از لذت جام تو دل مانده به دام تو


جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد





بس توبه شایسته برسنگ تو بشکسته


بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد





باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم


بر بوی بهار تو، ازغیب رسید آمد





مولانا
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #726
شب ها بدون نام تو می آیند


و نبودنت، دیگر،


جای خالی ات را پرنمی کند


کاش چراغ ماه را خاموش می کردی،


شب را نمی دیدم.





ماندانا_زندیان
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #727
تا شکنِ زلف توست، سلسله جنبان دل


جمع نخواهد شدن ، حال پریشان دل





شوق تو در هم شکست، پنجهٔ شاهین صبر


عشق تو لشکر کشید بر سر سلطان دل





کار من آمد به جان، از ستم پاسبان


رفتم از آن آستان، جان تو و جان دل





چاره هر درد را ، خلق به درمان کنند


درد تو را کرده عشق، مایهٔ درمان دل





گرچه صبوری خوش است در همه کاری ولی


کردنِ صبر از رُخَت ، کی شود امکان دل؟





دل به تو بربست عهد، کز سرِ جان بگذرد


جان گران مایه رفت بر سر پیمان دل





در طلب چشم تو دور به آخر رسید


آه که آن هم نشد حاصل دوران دل





رشتهٔ عقلم گسیخت بر سر سودای عشق


گوهر اشکم بریخت بر در دکان دل





سوزن فکرت شکست، رشتهٔ طاقت گسیخت


بس که ز نو دوختم چاک گریبان دل





عمر فروغی گذشت، کام دل آخر نیافت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #728
نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟


زخمی‌ام ،زخمی سراپا، می‌‏شناسیدم؟





با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را


خسته هستم ،خسته،آیا می‌‏شناسیدم؟





راه ششصدساله‌‏ای از دفتر حافظ


تا غزل‌‏های شما، ها، می‌‏شناسیدم؟





این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است


من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم





پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر


اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟





می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را


همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم





اینچنین بیگانه از من رو مگردانید


در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!





من همان دریایتان ای رهروان عشق


رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم





اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود


عشق قیس و حسن لیلا می‌‏شناسیدم؟





در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!


من بریدم بیستون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #729
دیر است، گالیا

در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!

دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!

دیر است گالیا

به ره افتاد کاروان

عشق من و تو ؟… آه

این هم حکایتی ست

اما در این زمانه که درمانده هر کسی

از بهر نان شب

دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست

شاد و شکفته در شب جشن تولدت

تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک

امشب هزار دختر همسال تو ولی

خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک

زیباست رقص و ناز سرانگشت‌های تو

بر پرده‌های ساز

اما هزار دختر بافنده این زمان

با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان

جان می کنند در قفس تنگ کارگاه

از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن

پرتاب می کنی تو به دامان یک گدا

وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست

از خون و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,280
پسندها
4,849
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #730
گفتمش
شیرین ترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه
افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند
ناله زنجیرها بر دست من
گفتمش
آنگه که از هم بگسلند
خنده تلخی به لب آورد و گفت
آرزویی دلکش است اما دریغ
بخت شورم ره برین امید بست
و آن طلایی زورق خورشید را
صخره های ساحل مغرب شکست
من بخود لرزیدم
از دردی که تلخ
در دل من با دل او می گریست
گفتمش
بنگر د راین دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست
سر به سوی آسمان برداش

ابتهاج
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا