نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 785
  • بازدیدها 5,078
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #741
آن‌قدر سنگ‌باران شده‌ام


که دیگر از سنگ نمی‌ترسم


این سنگ‌ها از چاله‌ی من برجی بلند ساخته‌اند


بلند در میان درختان بلند


سپاس از شما ای معماران


پریشانی و اندوه را


نای عبور از میان این سنگ‌ها نیست


این‌جا آفتاب زودتر بر من طلوع می‌کند


و آخرین نورهای سرخوش خورشید


دیرتر غروب می‌کنند


گاهی از پنجره‌ی اتاق‌ام


نسیم شمالی به درون پرواز می‌کند


کبوتری از دستان من دانه می‌چیند...



آنا_اخماتووا
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #742
از ساحت پاک آشیانی


مرغی بپرید سوی گلزار


در فکرت توشی و توانی


افتاد بسی و جست بسیار


رفت از چمنی به بوستانی


بر هر گل و میوه سود منقار


تا خفت ز خستگی زمانی


یغماگر دهر گشت بیدار


تیری بجهید از کمانی


چون برق جهان ز ابر آذار


گردید نژند خاطری شاد


چون بال و پرش تپید در خون


از یاد برون شدش پریدن


افتاد ز گیرودار گردون


نومید ز آشیان رسیدن


از پر سر خویش کرد بیرون


نالید ز درد سر کشیدن


دانست که نیست دشت و هامون


شایستهٔ فارغ آرمیدن


شد چهرهٔ زندگی دگرگون


در دیده نماند تاب دیدن


مانا که دل از تپیدن افتاد


مجروح ز رنج زندگی رست


از قلب بریده گشت شریان


آن بال و پر لطیف بشکست


وان سینهٔ خرد خست پیکان


صیاد سیه دل از کمین جست


تا صید ضعیف گشت بیجان


در پهلوی آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #743
این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است


وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است





ای باد بوستان مگرت نافه در میان


وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است





بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست


یا کاروان صبح که گیتی منور است





این قاصد از کدام زمین است مشک‌بوی


وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست





بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند


یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است





بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن


کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است





بازآ که در فراق تو چشم امیدوار


چون گوش روزه‌دار بر الله اکبر است





دانی که چون همی‌ گذرانیم روزگار


روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است





گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم


هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است





صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #744
نشسته اند ملخ های شک به برگ یقینم


ببین چه زرد مرا می جوند – سبزترینم





ببین چگونه مرا ابر کرد - خاطره هایی


که در یکایک شان می شد آفتاب ببینم





شکستنی شده ام اعتراف می کنم اما


ز جنس شیشه ی عمر تو ام مزن به زمینم





برای پر زدن از تو خوشا مرام عقابان


کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟





نمی رسند به هم دست اشتیاق تو و من


که تو همیشه همانی ، که من همیشه همینم








محمدعلی_بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #745
پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #746
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد
من حسرت پرواز ندارم به دل آری
در من قفسی هست كه می خواهدم آزاد
ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را
كش مردم آزاده بگویند مریزاد
من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟
می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یك عمر عبث داد زدم بر سر بیداد
مگذار كه دندانزده ی غم شود ای دوست
این سیب كه ناچیده به دامان تو افتاد
پروانه

بی تاب گلی ست که برای تو چیده ام

گل را به شاخه می بندم

پروانه آرام می شود

شعری برای تو می چینم

بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #747
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی، چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست

بعد تو قول و غزل هاست جهان را، امّا
غزل توست که در قولی از آن ما نیست

تو چه رازی که به هر شیوه تو را می‌جویم
تازه می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست

شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست

من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز این‌ها نیست


بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #748
می‌نوشمت که تشنگی‌ام بیشتر شود
آب از تماس با عطشم شعله‌ور شود

آنگاه بی‌مضایقه‌تر نعره می‌کشم
تا آسمان ِ کر شده هم با خبر شود

آن‌قدر‌ها سکوت تو را گوش می‌دهم
تا گوشم از شنیدن ِ بسیار کر شود

تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»

آرامشم همیشه مرا رنج داده‌است
شور خطر کجاست که رنجم به سر شود؟

مرهم به زخم ِ بسته که راهی نمی‌برد
کاشا که عشق مختصری نیشتر شود


بهمنی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #749
ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا تو

پر می‌کشم از پنجره‌ی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار در این پنجره با تو

از خستگی روز همین خواب پر از راز
کافی ست مرا، ‌ای همه‌ی خواسته‌ها تو

دیشب من و تو بسته‌ی این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو

بیدارم اگر دغدغه‌ی روز نمی‌کرد
با آتش مان سوخته بودی همه را تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

‌ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا-تو

آزادگی و شیفتگی، مرز ندارد
حتا شده‌ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟
دیگر نه و هرگز نه، که یا مرگ که یا تو

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو

پاسخ بده از این همه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,501
پسندها
3,771
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
  • #750
من

دل رفتن نداشتم

درخت خانه ات ماندم

تو

رفتن را

دل دل نکن!

ریزش برگ هایم

آزارت می دهد.
تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب
بدیناسن خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هر شب
تبی این گاه را، چون کوه سنگین می‌کند آنگاه
چه آتش‌ها که در این کوه برپا می‌کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش‌ها. خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می‌کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی‌ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می‌کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی‌ها می‌کنم هرشب
تمام سایه‌ها را می‌کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می‌کنم هر شب
دلم فریاد می‌خواهد، ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می‌کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی؟
که من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا