دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 834
  • بازدیدها 5,520
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,623
پسندها
3,931
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #831
بهار من کجایی؟
کجا عطر خود را پراکنده‌ای؟
کجا گام برمی‌داری
و در کدام آسمان سرت را بلند می‌کنی
تا دلت را بگشایی؟
آه ای گل نخستین بهار من
کجا رفته‌ای ؟
آیا هرگز به سوی من باز می‌گردی؟
و آیا نفس‌های بی‌قرار ما بار دیگر
تا آسمان بالا خواهد رفت؟

آه ای بهار
بهار من
بگو آخر کجایی ؟

جبران خلیل جبران
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,623
پسندها
3,931
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #832
من که از بازترین پنجره
با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را
سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من
جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه
که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟

سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,623
پسندها
3,931
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #833
نشاید گفتن آن کس را دلی هست
که ندهد بر چنین صورت ، دل از دست

نه منظوری ، که با او می‌توان گفت
نه خصمی ، کز کمندش می‌توان رست

به دل گفتم ، ز چشمانش بپرهیز
که هُشیاران نیاویزند با م**س.ت

نه آزاد از سرش ، بر می‌توان خاست
نه با او می‌توان ، آسوده بنشست

اگر دودی رَوَد ، بی آتشی نیست
و گر خونی بیاید ، کُشته‌ای هست

خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست

نشاید خرمن بیچارگان سوخت
نمی‌باید دل درمندگان ، خَست

به آخِر ، دوستی نتوان بریدن
به اول ، خود نمی‌بایست پیوست...

سعدی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,623
پسندها
3,931
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #834
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئی

مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز میگوئی

مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز میگوئی

به یاد تیشه ی فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و گه از شاهناز میگوئی

کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگوئی

به سوی عرش الهی گشوده ام پر و بال
بزن که قصه ی راز و نیاز میگوئی

نوای ساز تو خوانَد ترانه ی توحید
حقیقتی به زبان مجاز میگوئی

ترانه ی غزل شهریار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی...

شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار انجمن + مدیر بازنشسته‌ی فرهنگ و مذهب
خبرنگار
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
2,623
پسندها
3,931
امتیازها
26,473
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #835
نگارا، بی‌تو برگِ جان کِه دارد؟
دل شاد و لب خندان، کِه دارد؟

به امید وصالت، می‌دهم جان
وگرنه، طاقت هجران که دارد؟

غم ار ندهد جگر ،بر خوان وصلت
دل درویش را ،مهمان ،کِه دارد؟

نیاید جز خیالت در دل من
بجز یوسف ، سرِ زندان ،که دارد؟

مرا با تو خوش آید خُلد، ورنه
غم حور و سر رضوان که دارد؟

همه کس می کند دعوی عشقت
ولی با درد بی درمان ،که دارد ؟

غمت هر لحظه جانی خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟

مرا گویند: فردا روز وصل است
وگر طاقت هجران که دارد؟

نشان عشق می‌جویی، عراقی
ببین تا چشم خون افشان که دارد؟

عراقی
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا