متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,009
  • بازدیدها 7,345
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #831
بهار من کجایی؟
کجا عطر خود را پراکنده‌ای؟
کجا گام برمی‌داری
و در کدام آسمان سرت را بلند می‌کنی
تا دلت را بگشایی؟
آه ای گل نخستین بهار من
کجا رفته‌ای ؟
آیا هرگز به سوی من باز می‌گردی؟
و آیا نفس‌های بی‌قرار ما بار دیگر
تا آسمان بالا خواهد رفت؟

آه ای بهار
بهار من
بگو آخر کجایی ؟

جبران خلیل جبران
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #832
من که از بازترین پنجره
با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را
سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من
جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه
که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟

سهراب_سپهری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #833
نشاید گفتن آن کس را دلی هست
که ندهد بر چنین صورت ، دل از دست

نه منظوری ، که با او می‌توان گفت
نه خصمی ، کز کمندش می‌توان رست

به دل گفتم ، ز چشمانش بپرهیز
که هُشیاران نیاویزند با م**س.ت

نه آزاد از سرش ، بر می‌توان خاست
نه با او می‌توان ، آسوده بنشست

اگر دودی رَوَد ، بی آتشی نیست
و گر خونی بیاید ، کُشته‌ای هست

خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست

نشاید خرمن بیچارگان سوخت
نمی‌باید دل درمندگان ، خَست

به آخِر ، دوستی نتوان بریدن
به اول ، خود نمی‌بایست پیوست...

سعدی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #834
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئی

مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز میگوئی

مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز میگوئی

به یاد تیشه ی فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و گه از شاهناز میگوئی

کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگوئی

به سوی عرش الهی گشوده ام پر و بال
بزن که قصه ی راز و نیاز میگوئی

نوای ساز تو خوانَد ترانه ی توحید
حقیقتی به زبان مجاز میگوئی

ترانه ی غزل شهریار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی...

شهریار
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #835
نگارا، بی‌تو برگِ جان کِه دارد؟
دل شاد و لب خندان، کِه دارد؟

به امید وصالت، می‌دهم جان
وگرنه، طاقت هجران که دارد؟

غم ار ندهد جگر ،بر خوان وصلت
دل درویش را ،مهمان ،کِه دارد؟

نیاید جز خیالت در دل من
بجز یوسف ، سرِ زندان ،که دارد؟

مرا با تو خوش آید خُلد، ورنه
غم حور و سر رضوان که دارد؟

همه کس می کند دعوی عشقت
ولی با درد بی درمان ،که دارد ؟

غمت هر لحظه جانی خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟

مرا گویند: فردا روز وصل است
وگر طاقت هجران که دارد؟

نشان عشق می‌جویی، عراقی
ببین تا چشم خون افشان که دارد؟

عراقی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #836
معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟
من پشیمانم! بگو تاوان آن سوگند چیست؟

گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است!
داستان هایی که مردم از تو می گویند چیست؟

خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست؛
این سر آشفته و این قلب نا خرسند چیست؟

چند روز از عمر گل های بهاری مانده است
ارزش جان کندن گل ها در این یک چند چیست؟

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش
چاره ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟

عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز
حاصل آغوش گرم آتش و اسفند چیست؟

فاضل_نظری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #837
پشت این پنجره
جز هیچِِ بزرگ، هیچی نیست!
قصه اینجاست؛
که باید بود، باید خواند
پشت این پنجره ها
باز هم باید ماند
و نباید که گریست،
باید زیست..!


حسین_پناهی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #838
نگاهم کن!


با همین تصویر که از تو


جانم را به بازی گرفته


و صبر کن!


نسیم اگر بر کوهی بوزد


کم‌ترین اثرش،


رقص پروانه‌هاست..





فریبا_یوسفی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #839
این شعر را برای تو می گویم


در یک غروب تشنه ی تابستان


در نیمه های این ره شوم آغاز


در کهنه گور این غم بی پایان





این آخرین ترانه ی لالاییست


در پای گاهواره ی خواب تو


باشد که بانگ وحشی این فریاد


پیچد در آسمان شباب تو





بگذار سایه ی منِ سرگردان


از سایه ی تو، دور و جدا باشد


روزی به هم رسیم که گر باشد


کس بین ما، نه غیر خدا باشد





من تکیه داده ام به دری تاریک


پیشانی فشرده ز دردم را


می سایم از امید بر این در باز


انگشتهای نازک و سردم را





آن داغ ننگ خورده که می خندید


بر طعنه های بیهده، من بودم


گفتم که بانگ هستی خود باشم


اما دریغ و درد که ” زن ” بودم





چشمان بی گناه تو چون لغزد


بر این کتاب در هم بی آغاز


عصیان ریشه دار زمان ها را


بینی شکفته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,071
پسندها
4,527
امتیازها
33,273
مدال‌ها
18
  • #840
برای من باز بگذار،


درهای شهری را


که در آن زندگی می‌کنی


چیزهایی که


برای تو خواهم گفت،


تنها با سخن گفتن از آنها


به اتمام نمی‌رسد


سال‌هاست از زندگی من،


لحظه‌هایی را دزدیده‌ای


که تمام‌شان


با نام تو یکی شده بودند


برای من باز بگذار


درهای شهری را


که در آن زندگی می‌کنی


تا آن‌جا دلتنگ شهرهای دیگری باشم


این خانه‌ها، این کوچه ها و این میدان‌ها


برای ما دو کافی نیست...





ازدنیر_آصف
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا