متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های "بر خاک رفته" | مهشید شکیبایی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MAHSHID SHAKIBAEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 524
  • کاربران تگ شده هیچ

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,179
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
هرروز می‌روم کنار باغچه می‌نشینم و خاطرات تو را می‌خوانم. امروز این صفحه از دفترت را برایش خواندم. «همیشه دلم می‌خواست یک قصه باشم. قصه‌ای که هربار پایان خوشی داشته باشد. بچه‌ها با شنیدنم به ‌خواب بروند و من پر بکشم و به سرزمین قصه‌ها بازگردم.» و هردو خوب می‌دانیم که قصه‌ی تو هنوز تمام نشده‌‌. پایان داستان تو آزادی‌ست.
 

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,179
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #12
وقتی شعر روی مزارت را بلند خواندم، مامان گریست. انگار که تو آن شعر بودی و من داشتم می‌خواندمت. من شعر را تکرار می‌کردم و تو تکرار می‌شدی؛ مثل یک شعر بر خاک رفته.
گنجشک هم که روی شاخه نشسته بود، شعر را برداشت و به آسمان برد. و من باز در حرکت بال‌هایش تو را دیدم که داشتی شعر می‌خواندی... .
«خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید. پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن.»
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا