• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان به فکرتم (ti penso) | گندم سرحدی نویسنده‌ی افتخاری انجمن یک رمان

Gandom.S

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
12/8/19
ارسالی‌ها
2,917
پسندها
40,475
امتیازها
66,873
مدال‌ها
22
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #291
بلند شد و نشست. نفس‌های تند کشید و با یک فکر از روی تخت پایین پرید. از کمد لباس‌هایش فقط یک کاپشن مشکی ساده برداشت و با شتاب بیرون رفت؛ درست مثل کسی که قصد گریز دارد.
امروز بی دلیل خیابان‌ها را متر می‌کرد! هرگز اینکار را نکرده بود؛ که ساعت‌ها با شتاب قدم بزند و اصلا متوجه نباشد چند کیلومتر را طی می‌کند. خیالات دست از سرش برنمی‌داشت. گاه یک جا می‌ایستاد، به درختی تکیه می‌کرد و به نقطه‌ی نامعلومی خیره می‌ماند. چهره‌ی ماهور را تصور می‌کرد؛ که گاه دخترک سرخ می‌شد و گاه لبخند زیبایی می‌زد و گاهی هنگام پیشکش غذا بازیگوش می‌شد! دختری که او را از غار سیاه غم‌هایش بیرون کشید! یک روز مجبورش کرد در را به روی نور باز کند! یک بار دیگر روشنایی را به زندگی‌اش راه بدهد. آیا واقعا همینطور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Gandom.S

موضوعات مشابه

عقب
بالا