- تاریخ ثبتنام
- 1/6/22
- ارسالیها
- 127
- پسندها
- 912
- امتیازها
- 5,003
- مدالها
- 6
سطح
7
- نویسنده موضوع
- #11
صدای جیغ ترسیدهام جایگزین سکوت مرگبار جنگل شد. آن دست سرد روی دهانم محکمتر شد و صدای نفسنفسزدنهایم تنها نشانهای بود که زنده بودنم را به من یادآوری میکرد.
دوربین از دستم روی زمین افتاده بود، تاریکی جلوی چشمهایم را گرفته بود و جایی در میان درختان وهمانگیز صدای سوتزدنهایی که با ریتم خاصی شنیده میشد، رعشه را به جانم میانداخت.
خواستم تلاش دیگری برای زدن جیغ بلندی دیگر داشته باشم؛ ولی بلافاصله صدای لرزان دختری از جایی در پشت سرم شنیده شد:
- ساکت نشی پیدامون میکنن، نباید پیدام کنن!
خودش بود! همان دختری که ساعاتی پیش او را دیده بودم. دقیقاً همین حرف را تکرار میکرد. شوکّه شده بودم، لحظهای چشمهایم را بستم تا شاید او من را تنها بگذارد. در ساعاتی که احتمالاً...
دوربین از دستم روی زمین افتاده بود، تاریکی جلوی چشمهایم را گرفته بود و جایی در میان درختان وهمانگیز صدای سوتزدنهایی که با ریتم خاصی شنیده میشد، رعشه را به جانم میانداخت.
خواستم تلاش دیگری برای زدن جیغ بلندی دیگر داشته باشم؛ ولی بلافاصله صدای لرزان دختری از جایی در پشت سرم شنیده شد:
- ساکت نشی پیدامون میکنن، نباید پیدام کنن!
خودش بود! همان دختری که ساعاتی پیش او را دیده بودم. دقیقاً همین حرف را تکرار میکرد. شوکّه شده بودم، لحظهای چشمهایم را بستم تا شاید او من را تنها بگذارد. در ساعاتی که احتمالاً...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش