• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان اژدهای طلایی | هستی جباری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع -LUNA-
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 188
  • کاربران تگ شده هیچ

-LUNA-

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/4/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
29
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
اژدهای طلایی
نام نویسنده:
هستی جباری
ژانر رمان:
#پلیسی #معمایی #جنایی #مافیایی
کد رمان: 5603
ناظر: MAEIN MAEIN
خلاصه:
همیشه غذا برای ما عطر و بوی لذیذ بودن و خوشی را داشته است؛ اما خوراک رستوران اژدهای طلایی بویی جز عطر تلخ خون و مرگ نمی‌دهد. گویا سرخی دیوارهای رستوران به دلیل رنگ اژدها نیست و خون جنایت‌ بارانه مقتولان این ظاهر را پدید آورده است؛ اما اطمینان از کجا حاصل گردیده که ماهیت اژدهای طلایی آتش‌وار و بدنگون است؟ آیا این عطر و بوی سرشت طمع‌کار انسانی نیست که این آشوب و هیاهو را پدید آورده است؟ همگان در ظن و گمان هستند؛ اما کسی نمی‌داند کدام لایق اعتماد است، انسان طماع یا اژدهای خشمگین... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

F.FATHALI❁

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
13/1/21
ارسالی‌ها
2,003
پسندها
25,563
امتیازها
51,373
مدال‌ها
40
سن
19
سطح
31
 
  • مدیرکل
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : F.FATHALI❁

-LUNA-

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/4/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
29
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
عطر تند تعفن و طمع فضا را فرا گرفته است! رمز و رازها در قفل درب رستوران نهفته‌اند و حتی سس سرخ رنگ کچاپ بوی خون و قتل می‌دهد. همگان بوی ترس و هراس را می‌شنوند؛ اما نمی‌دانند جیغ‌های خرگوش ترسیده‌ای که شکار روباه‌های مکار شده است از کجا می‌آید. گریه‌ها، خنده‌ها و جیغ‌های جنون‌آمیز با عطر مرگ و کشتار مخلوط شده و در تمام خیابان‌ها می‌پیچد؛ اما کسی نمی‌داند این خوراک سرشار از کشتار، بی‌رحمی، ترس و هراس را چه کسی پخته است.
 

-LUNA-

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/4/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
29
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
همان‌طور که شیرینی‌های زنجبیلی را از فر درمی‌آورد تا با نوه‌اش تناول کنند، درب قهوه‌ای رنگ ورودی خانه را باز می‌گذارد تا کمی هوای تازه وارد خانه شود. مجدداً به سوی آشپزخانه می‌رود تا کلوچه‌های آدمک‌ شکل را در سینی نقره‌ای محبوبش بچیند و به بالکن ببرد؛ اما ناگهان بوی عجیب و بدی از سوی راهروی ساختمان توجه‌اش را جلب می‌کند‌. درحالی که رشته‌ای از زلف‌های پنج سانتی و سپیدش را دور انگشت چروکش می‌چرخاند، بو را دنبال می‌کند تا به در آهنی رنگ و داغونی می‌رسد. در واحد پنجاه و هشت ساختمان که هیچ‌‌کسی صاحب آن را نمی‌شناسد. هنوز کمی به آن در نزدیک نشده که بویی غیر قابل توصیف در مشامش می‌پیچد؛ صورتش را به حالت چندش بر می‌گرداند و پوست سفیدش جمع می‌شود. ناگهان توجه‌اش به نیمه‌باز بودن در جلب می‌شود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

-LUNA-

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/4/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
29
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آقای گیتس همان‌طور که از هجوم سیل خبرنگاران به سمتش ناچارا بیش‌تر به دیوارهای تازه‌ رنگ‌‌شده‌ی رستوران می‌چسبد و کت‌ و شلوار سورمه‌ای خوش‌‌دوختش مانند همیشه کثیف می‌شود. دهانش را که گویا به دلیل بوی بدش در آن کیک کلم پخته‌اند را باز می‌کند و با اضطراب خاصی در چشمان مشکی و درشتش آخرین پاسخ را در رابطه با سوالات خبرنگارها می‌دهد:
- به شما و مردم اطمینان میدم این قضیه هیچ ارتباطی به رستوران نداره و توطئه‌ای از سوی رقیبان کاری ما هست که می‌خوان شهرت رستوران رو زیر سوال ببرند؛ اما نگران نباشید به زودی همه‌چیز معلوم میشه... .
خبرنگاران از این که جواب جنجال‌آمیزی دریافت نکردند کمی ناامید می‌شوند؛ اما دست از تلاش برای یافتن خبری داغ و ویژه نمی‌کشند. خبرنگاری که چند ماهی از آغاز کارش نگذشته است،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

-LUNA-

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/4/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
29
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
افسر پلیس در را باز می‌کند و در حالی که همانند کوآلا به بازوی آقای گیتس چسبیده است و آستین کت سرمه‌ای‌اش را می‌کشد، او را دخل اتاق می‌آورد و با نگاهی به بازپرس پرونده، تیلور ویلیامز و دستیار تازه‌کارش سارا که مکالمه‌های بازجویی را ضبط می‌کند، گلویش را صاف می‌کند و می‌گوید:
- سلام اولین نفر رو برای بازجویی پرونده قتل ناتالی وینسلت آوردم. آقای گیتس مدیر رستوران اژدهای طلایی‌.
این را که می‌گوید، تیلور سرش را به نشانه تاکید تکان می‌دهد و به افسر اشاره می‌کند که بیرون برود. سپس با اشاره‌ای به سارا که دستگاه دروغ‌سنج و ضبط را راه بیندازد، اشاره‌ای به صندلی مشکی روبه‌روی میز چوبی_شیشه‌ای‌اش می‌کند و با آرامش خاصی در آوای بمش لب می‌زند:
- لطفاً بشینید آقای گیتس!
گیتس با لرزش و یخ‌زندگی خاصی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

-LUNA-

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/4/24
ارسالی‌ها
6
پسندها
29
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
با این جملات او ابروان قهوه‌ای تیلور بالا می‌پرد. سارا چشمان زیتونی کنجکاوش را به دستگاه دروغ‌سنج می‌دوزد و با دیدن صحت سخن گیتس به تیلور تایید می‌دهد. تیلور در حالی که نمی‌تواند برق حیرتش از سفارش‌های عجیب ناتالی را در چشمان قهوه‌ای‌اش پنهان کند و گویا متوجه شده مسئله از چیزی که فکر می‌کند پیچیده‌تر است، با کلافگی دستی در میان گیسوان فندقی‌اش می‌کشد و با توجه به گفته‌های گیتس، سومین سوال را با صدای بم و جدی‌اش می‌پرسد:
- هیچ‌وقت ازش دلیل این سفارش‌های عجیب و غریب رو نپرسیدید؟ هر روز این کار رو انجام می‌داد؟
گیتس با این سخن او کمی فکر می‌کند و دستی به چانه‌ی تیزش می‌کشد؛ اما یادش نمی‌آید از مشتری‌ای به خاطر سفارش‌هایش سوال پرسیده باشند. در حالی که بازدمش را عمیق بیرون می‌دهد، با نگاهی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 12)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا