- تاریخ ثبتنام
- 31/8/21
- ارسالیها
- 178
- پسندها
- 346
- امتیازها
- 1,963
- مدالها
- 4
- سن
- 20
سطح
4
- نویسنده موضوع
- #41
کارولینا محتاط پرسید:
- پس چطور هنوز تحتتاثیر طلسم قرار نگرفتی؟
هکتور لبخندی زد که دندانهایش را نمایان کرد. با افتخار گفت:
" چون به لطف فردریک، تونستیم از زیر طلسم در بریم."
کارولینا با شنیدن نام فردریک، سریع پرسید:
- اخیرا دیدیش؟ اون چی کار کرده؟
هکتور کنجکاو گفت:
- توهم دیدش؟ گفت میره تا با هادس بجنگه، سه ماه قبل رفت. اما دیگه خبری ازش نشد.
کارولینا غمگین سرش را تکان داد. سه ماه در اینجا گذشته بود. فردریک سه ماه است که مرده بود.
- اون سه ماه پیش مرد. با سم بهش آسیب زدن.
هکتور غمگین سرش را پایین انداخت. فکرش را کرده بود اما نمیخواست قبول کند. گفت:
" باید کار اژدهای هیدرا باشه. فردریک گفته بود میره اونجا تا چیزی پیدا کنه. اما اژدها با اون سرهای زیادش، نمیذاره کسی به دریچهی مقر هادس...
- پس چطور هنوز تحتتاثیر طلسم قرار نگرفتی؟
هکتور لبخندی زد که دندانهایش را نمایان کرد. با افتخار گفت:
" چون به لطف فردریک، تونستیم از زیر طلسم در بریم."
کارولینا با شنیدن نام فردریک، سریع پرسید:
- اخیرا دیدیش؟ اون چی کار کرده؟
هکتور کنجکاو گفت:
- توهم دیدش؟ گفت میره تا با هادس بجنگه، سه ماه قبل رفت. اما دیگه خبری ازش نشد.
کارولینا غمگین سرش را تکان داد. سه ماه در اینجا گذشته بود. فردریک سه ماه است که مرده بود.
- اون سه ماه پیش مرد. با سم بهش آسیب زدن.
هکتور غمگین سرش را پایین انداخت. فکرش را کرده بود اما نمیخواست قبول کند. گفت:
" باید کار اژدهای هیدرا باشه. فردریک گفته بود میره اونجا تا چیزی پیدا کنه. اما اژدها با اون سرهای زیادش، نمیذاره کسی به دریچهی مقر هادس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.