متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مهم دست‌خط‌های برجسته‌ | کاربران انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ANAM CARA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 364
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ANAM CARA

کاربر قابل احترام
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,219
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #11
نمیدونم ابتدایش از کجا اوج می‌گیرد. شوق نوشتن و دمیده شدن روح در جوهر یا عادت کردن دست بر زندانی قلم؟
اما می‌دانم این کلمات هنر انگشتانم نیست. روحم قلم به دست گرفته و هر آنچه رویش خط انداخته را بر برگی از کاغذ سوق می‌دهد و رو به روح‌های دیگری می تاباند‌.
تفکر از کجا سرچشمه گرفت؟ تاریخ را چه کسی فراموش نکرد؟ دستان به خون نشسته را که بر کاغذی تمیز جوهر زد؟ وصف شوق و درد عشق، لیلی‌ها و مجنون‌ها، از شاهان بزرگ پارسی تا بیت‌های عارفانه‌. این همه عشق را کدام دوات خطاطی می‌کند؟
درون‌مایه‌ی اندیشه‌ای تابان، پیچک‌وار پیوسته بر قلمی برای نمایان. زنده باد تا هنگامه‌ی رستاخیر این جوهر فرتاش.

نویسنده: Fateme Amade Fateme Amade
 
امضا : ANAM CARA

ANAM CARA

کاربر قابل احترام
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,219
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #12
اگر زمانی با وقت تمامً آزاد، حال روحی کاملاً خوب و کاغذ و قلمی تر و تمیز آماده نوشتن شوی و در نهایت صفحه خالی بماند، تعجب نکن. خلاقیت چشمه ایست که از میان سنگ‌های سخت راهش را به بالا باز می‌کند. اگر سرت شلوغ، ذهنت درگیر و کاغذت جای کمی داشت، آن لحظه بدون شک فکرت با نوشتن در آن کاغذ آرام می‌گیرد و روحت به نوشته‌هایت سرایت می‌کند، همان موقع است که می‌توانی چیز زیبایی بنویسی.
حس نوشتن در همین خلاصه شدنی‌ست. ظاهر زیبایی ندارد، اما لذتی درونش نهفته که تا ننویسی کشفش نمی‌کنی.
- هر چیزی که طلا باشد برق نمی‌زند؛ همه کسانی که سرگردان هستند گم نشده‌اند؛ چیزهای قدیمی که نیرومند باشند از ریخت نمی‌افتند؛ یخبندان به ریشه‌های عمیق نمی‌رسد_سخنی از جی.آر.آر تالکین

نویسنده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA

ANAM CARA

کاربر قابل احترام
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,219
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #13
معشوق جانِ پنهانی، حالا که تا اینجا آمده‌ایم، دستِ هم را گرفتیم تا رد شویم، هم را کول کردیم تا برسیم، هم را بوسیدیم تا دلگرم شویم، با احساس همدیگر را نگاه کردیم تا بس نکنیم، حالا که این‌همه راه آمده‌ایم، روزِ آشنایی‌مان را یادت هست؟ یادت هست تو را دیدم، اما نگاهت نکردم. یادت هست سرم را ناامید پایین انداختم و برای توی غریبه تعریف کردم که:
- می‌خواهم لبخند ببینم، لبخندی از تهِ دل، بانمک و دلگرم‌کننده؛ اما، کسی دور و برم لبخند نمی‌زند.
تو زدی به شانه‌ام. لبخند نمی‌زدی.
گفتی:
- من خواهم زد؛ راضی‌ام کن.
گفتم:
- لبخند زیباست. لطفا، لبخند بزن!
گفتی:
- من نمی‌دانم زیبا چیست.
- زیبا روشن است. وقتی لبخند بزنی، گوشه‌ی لبانت می‌نشیند و پا روی پا می‌اندازد. چشمانِ باریک‌شده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا