- تاریخ ثبتنام
- 21/5/24
- ارسالیها
- 157
- پسندها
- 405
- امتیازها
- 2,863
- مدالها
- 5
سطح
5
- نویسنده موضوع
- #121
آرش و آرشین داشتن شافل میرقصیدن.
ژیلا و علی هم بهشون پیوستن.
با چشم دنبال نوا میگشتم که کنار ارشیا دیدمش. دستام مشت شد، این عوضی چرا دست بردار نبود، اگه قرار نبود نوا مال من باشه نباید مال ارشیا هم باشه.
زده بودم به سیم آخر ولی رومو برگردوندم تا نبینمشون. یهو یه فکری به سرم زد بعد از تموم شدن رقص آرش و آرشین با ذوق فراوون تصمیم گرفتم، برم پیش نوا و درخواست رقص کنم، شاید این آخرین فرصتم بود، شاید دلش به رحم میاومد و از کنار اون آشغال بلند میشد و میاومد پیشم!
شاید!
با امیر که درمیون گذاشتم امیر لبخندی به روم زد و گفت:
- بهترین کارو میکنی برو پیشنهاد رقص بده خب بالاخره باید از یه جایی شروع بشه.
با اطمینان قدم برداشتم، بعد از چند قدم رسیدم بهشون سرمو بلند کردمو آروم و با استرس گفتم :
-...
ژیلا و علی هم بهشون پیوستن.
با چشم دنبال نوا میگشتم که کنار ارشیا دیدمش. دستام مشت شد، این عوضی چرا دست بردار نبود، اگه قرار نبود نوا مال من باشه نباید مال ارشیا هم باشه.
زده بودم به سیم آخر ولی رومو برگردوندم تا نبینمشون. یهو یه فکری به سرم زد بعد از تموم شدن رقص آرش و آرشین با ذوق فراوون تصمیم گرفتم، برم پیش نوا و درخواست رقص کنم، شاید این آخرین فرصتم بود، شاید دلش به رحم میاومد و از کنار اون آشغال بلند میشد و میاومد پیشم!
شاید!
با امیر که درمیون گذاشتم امیر لبخندی به روم زد و گفت:
- بهترین کارو میکنی برو پیشنهاد رقص بده خب بالاخره باید از یه جایی شروع بشه.
با اطمینان قدم برداشتم، بعد از چند قدم رسیدم بهشون سرمو بلند کردمو آروم و با استرس گفتم :
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش