یه روز جراتم رو جمع کردم و به بابام گفتم و کانال رو بهش نشون دادم اما اون برعکس مادرم حسابی تشویقم کرد و گفت حمایتم میکنه، گفت اگه اسمم بره توی گوگل برام لپ تاپ میخره که راحت تر تایپ کنم، سر از پا نمیشناختم انقدر خوش حال بودم ولی طولی نکشید که توی ذوقم خورد و کانال روبیکام فیلتر شد و پاک
منم چون پارت هارو ذخیره نکرده بودم به کلی از اول پاک شده بود، اما دست از تلاش برنداشتم، رویا های بیشتری رو داشتم فقط به روبیکا قانع نبودم، توی گوگل سرچ کردم اونقدری این سایت اون سایت رفتم که بلخره سایت یک رمان رو پیدا کردمو ثبت نام کردم
اولین ناظرم اسمش سارا بود بیچاره الان که فکر میکنم دلم میسوزه براش چون یه دختر کم تجربه و با کلی غلط بودم
منم با مشورت های سارا جون تصمیم گرفتم رمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.