- ارسالیها
- 1,425
- پسندها
- 11,320
- امتیازها
- 30,873
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #111
نگار و درنا که با سینی فلزی حاوی حنای خیسخورده وارد شدند، دخترها همزمان کل کشیده و راه باز کردند تا آنها سینی حنا را مقابل ماهنگار بگذارند. دخترها ایستاده و به ترتیب آواز خوانده و دست میزدند. شاهشرف اشارهای به قزبس کرد که وسایلش را آماده نگه داشته بود، قزبس پیش آمد و شاهشرف مقابل برادرزادهاش نشست و سرمهدان را از قزبس گرفت. درحالیکه به ماهنگار لبخند میزد، سر سرمهدان را پیچاند و میل آن را خارج کرد.
- به مبارکی و میمنت ماهجان!
میل سرمه را پیش برد و چشم دختر را سرمه کشید. دخترها کل کشیدند و ماهنگار چندبار پلک زد تا حس سرمه در چشمش کمتر شود. شاهشرف چشم دیگر او را هم سرمه کشید و سرمهدان را به قزبس برگرداند و شانه را گرفت. موهای زلف بلند دختر که از زیر گلو داخل...
- به مبارکی و میمنت ماهجان!
میل سرمه را پیش برد و چشم دختر را سرمه کشید. دخترها کل کشیدند و ماهنگار چندبار پلک زد تا حس سرمه در چشمش کمتر شود. شاهشرف چشم دیگر او را هم سرمه کشید و سرمهدان را به قزبس برگرداند و شانه را گرفت. موهای زلف بلند دختر که از زیر گلو داخل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.