شعر مجموعه اشعار طنازنامه | آتریسا پردیس نگار کاربر انجمن یک رمان

“Atreisa Pardis Negar”

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
19
امتیازها
33
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خداوند جان و خرد
نام مجموعه اشعار: طنازنامه
به نگارش: آتریسا پردیس نگار
قالب: شعرنو
مقدمه:
مقدمه‌ای بر طنازنامه
در دل این طنازنامه،
خنده‌ها و اندیشه‌ها،
از هر گوشه‌ی این زندگی، را
چهره‌ی ز روزگار می‌سازد.
با نگاهی طنزآلود،
زیر لب خنده‌ای می‌زنیم،
چالش‌ها و دردها را،
با شوخی‌ها فراموش می‌کنیم.
بیایید با هم بخندیم،
به تلخی‌های روزگار،
در این دنیای پر از غم،
شاد باشیم و شاداب.
این اشعار، زبانی دارند
که در آن حقیقت‌ها پنهان،
با طنز و لطافت درره دورودراز،
چشم هایمان را به روی واقعیت می‌کنندباز.
 
آخرین ویرایش

✨yokya✨

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
14
 
ارسالی‌ها
539
پسندها
4,883
امتیازها
21,773
مدال‌ها
19
محل سکونت
جزیره آبهای نقره‌ای
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•
1000008755.jpg
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ✨yokya✨

“Atreisa Pardis Negar”

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
19
امتیازها
33
  • نویسنده موضوع
  • #3
در کوی و برزن تخمه می‌خوردم، می‌زدم قدم

دیدم حسن، گفتم: «حسن، چه طوری؟ منم ممدآهای، چه دوری!»

گفتا: «ممد، داری حالی‌ها؟ برو اون ور، کفترم رو می‌پرانی!»

آهای کفتره قشنگم، سفید و ناز مشنگم،

پر نکن، ای جانم، منم هامنم بابایی!

گفتم: «با چهره‌ای عبوس، بی‌خیال نمیشی،

حسن، آخه چه قدرتولوسی؟

زندگی این‌جوری نمی‌گذره،

بیا کمی جدی‌تر به دنیا نظر کن، برادر!»

حسن خندید و گفت: «ممد، زندگی من همینه،

خودم نخواستم کفتر بپرانم،

سربه‌زیر بشم، وقت بگذرانم.

یار بدبدم کرد، بی‌چاره و بی‌بارم کرد،

به کفتر بازی معتادم کرد!»

گفتم: «نکن حسن، با خودت،

دست بردار از این کارت!

بیا بگرد دنبال کار حسابی،

ای رفیق عشق کفترِناحسابی

ای بلای جان، به فکر خودت باش،

زندگی کوتاهه، نذار کفتری بشه پاش!

چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

“Atreisa Pardis Negar”

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
19
امتیازها
33
  • نویسنده موضوع
  • #4
مجنون:
عزیزم، تو مثل بارون می‌مونی،
وقتی می‌ری، دلم می‌خواد بگم: “بارون نرو!”
ولی راستش، بارون که میاد، چترم رو فراموش می‌کنم،
و بعد می‌شم مثل موش خیس، توی دلم غم می‌زنه!

لیلی:
بارون که بره، زمین خشک می‌شه،
ولی تو که میری، دل من ترک می‌شه!
با این حال، وقتی تو میری،
دلم می‌خواد برم توی کمد و با لباس‌های قدیمیم گریه کنم!

مجنون:
خوب، پس بی‌خیال بارون!
بگو چطوری می‌تونی دل منو شاد کنی؟
می‌دونی که با لبخندت، بارون می‌تونه برگرده،
ولی اگه تو نری، من خودم بارون میشم و می‌زنم به خیابون!

لیلی:
با یه لبخند، یا یه کلام خوب،
ولی تو که همیشه درگیر این شغلی!
عاشقانه‌ها رو گنجینه کن، مثل طلا در دل،
ولی مواظب باش، طلاها رو توی کمد نذاری، چون گم میشن!

مجنون:
شغل من عشق توئه،
اما تو می‌دونی، گاهی کارم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

“Atreisa Pardis Negar”

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
19
امتیازها
33
  • نویسنده موضوع
  • #5
گفت‌وگوی خنده‌دار در مغازه

مشتری:

سلام ای مغازه‌دار، چه خبر از جنس‌ها؟

می‌خواهم بخرم چیزی، ولی با کمی حوصله و راز!

مغازه‌دار:

سلام، خوش آمدی، بفرما، هر چی می‌خوای!

این‌جا همه چیز هست، از نان تا چای!

مشتری:

این پارچه‌ات خوبه؟ رنگش یه کم ریزه!

قیمتش چقدره؟ تو این گرونی، کارم زار است!

مغازه‌دار:

ای بابا! قیمت‌ها رو بی‌خیال شو،

ما جنس عالی داریم، فقط بخر و برو!

مشتری:

ولی قبل از خرید، بگو جنس چجوریه؟

چند بار شسته می‌شه؟ آیا فریب هم داره؟

مغازه‌دار:

جنس خوبه، ولی کمی فریب هم داره!

مثل عشق‌های این روزا، یه کم پیچیده و شیره!

مشتری:

حالا که این‌جوریه، پس بی‌خیال می‌شم!

بهتره برم سراغ بازار دیگه، شاید خوش شوم!

مغازه‌دار:

برو، برو! ولی یادت نره!

بازار همیشه شلوغه، خنده‌دار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 2, کاربر: 0, مهمان: 2)

عقب
بالا