- ارسالیها
- 15
- پسندها
- 92
- امتیازها
- 90
- نویسنده موضوع
- #11
منتظر به اصلان نگاه کردند. گره ابروانش در هم بود؛ لبهایش را روی هم فشرد و پس از چندی فکر کردن لب گشود:
- دو برابر!
جاوید دستهایش را بهم کوبید و گفت:
- خب پس منم، سه برابرش کن.
رضا سوت بلندی زد و گفت:
- نه بابا؛ فک کنم فقط منم که هیچی ندارم بذارم!
جاوید کنایه وار گفت:
- شما قبلیا رو با ما صاف کن؛ اضافه کردن پیش کش.
اخمی کرد و چیزی نگفت. اصلان رو به باقر کرد و گفت:
- تو چی؟
- م... من چی؟
- ای بابا همین الان سی میلیون گیرت اومد نمیخوای چیزی اضافه کنی؟
پس...
- دو برابر!
جاوید دستهایش را بهم کوبید و گفت:
- خب پس منم، سه برابرش کن.
رضا سوت بلندی زد و گفت:
- نه بابا؛ فک کنم فقط منم که هیچی ندارم بذارم!
جاوید کنایه وار گفت:
- شما قبلیا رو با ما صاف کن؛ اضافه کردن پیش کش.
اخمی کرد و چیزی نگفت. اصلان رو به باقر کرد و گفت:
- تو چی؟
- م... من چی؟
- ای بابا همین الان سی میلیون گیرت اومد نمیخوای چیزی اضافه کنی؟
پس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر