فال شب یلدا

  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان احساسات سرنگون شده| نرگس برزن کاربرانجمن یک رمان

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
308
پسندها
4,039
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
احساسات سرنگون شده
نام نویسنده:
نرگس برزن
ژانر رمان:
عاشقانه، اجتماعی، تراژدی
به نام خدا
کد رمان: 5765#
ناظر: ♕萨纳兹♕ ♕萨纳兹♕

راوی: سوم شخص
خلاصه:
چکامه، دختری که همه را مثل خود بره‌ می‌بیند و وجود گرگ‌ها را انکار می‌کند. آن قدر در مسیر زندگانی‌اش زمین می‌خورد و جام احساساتش ترک برمی‌دارد تا... . میکائیل که مرگ به دنبالش می‌دود و او هراسان پا تند می‌کند. تجربه عشق‌های نافرجام و واقعی، دست و پنجه نرم کردن با مرگ و تغییر اعتقادات و... . زندگی دخترک پر از اتفاقاتی می‌شود که در هر مرحله از ترس بر ملا شدن‌شان مجبور به اشتباه دیگری می‌شود. احساساتی که هیچ گاه به ثمر ننشستند و با سرنگونی بی‌رحمانه‌ای مواجه شدند. این همه تلخی را در کدامین طاقچه‌ی پر از درد و خاطره بد جا دهم؟ در این جا یکسری شخصیت‌ها جان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • مدیر
  • #2
689524

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : روحـــناهی

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
308
پسندها
4,039
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #3
سخن نویسنده: زندگی گنجینه‌ای مملو از رازها و درس‌هاست که لازمه رسیدن به هر یک از آن‌ها گذشتن از جاده‌های پر پیچ و خمی‌ست که به آغوش تجربه منتهی می‌شود. شخصیت‌های داستان ما هم هر کدام می‌توانند شما را در بسیاری از اتفاقات و حقایق زندگی کمک کنند و تجربه‌ای مجازی باشند.

مقدمه
چه کسی رویاهایت را چپاول کرد؟ چه کسی ذوق فراوانِ به شور افتاده‌ات را با سنگِ بی‌رحمی ترکاند و کور کرد؟
تبدیل به بغض شدی و قلبت رودخانه اشک.
احساساتت واژگون شدند و فهمیدی خرج کردنش مساوی است با حرام شدن خودت.
 
آخرین ویرایش
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
308
پسندها
4,039
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #4
پارت یک
کف دو دستش را از آب پر می‌کند و یکباره و محکم به صورتش می‌زند. دوباره همین کار را تکرار می‌کند و باز هم آب شرشر کف دستش می‌ریزد و در نهایت مثل یک سیلی محکم سهم صورتش می‌شود. خود را در آینه روشویی می‌بیند. چشمان درشتش سرخ و ورم کرده شده‌اند. رنگش به زردی می‌زند و حسابی لاغر شده‌ است. دستی به زیر چشم‌هایش می‌کشد کمی سیاه شده و گود افتاده‌‌اند. لب‌هایش می‌لرزند؛ امّا دستش را محکم روی دهانش می‌گذارد و فشار می‌دهد. به خودش نهیب می‌زند.
- بسه بسه چکامه. الان مامان میفهمه باز گریه نکن. زودتر وضو بگیر از دستشویی بیا بیرون.
دستش را از جلوی دهانش برمی‌دارد و تندتند نفس می‌کشد. وضو می‌گیرد و به سمت چادر نمازهایی که مادرش در گوشه حال خانه در صندوقچه‌ی نماز قرار داده بود می‌رود. هوا هنوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
308
پسندها
4,039
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #5
پارت دوم
زنگ صف در سالن و کلاس‌ها می‌پیچد و دانش آموزها از اطراف جمع می‌شوند و در جلوی دفتر با فاصله از هم قرار می‌گیرند. هوا پاییزی و سرد است. همه با کاپشن و ژاکت‌های رنگارنگ پشت سر هم ایستاده‌اند. عده‌ای دست‌کش دارند و عده‌ای دست‌های‌شان را با ها کردن گرم می‌کنند. بعضی‌ها کتاب درسی به دست دارند و خود را برای پرسش و پاسخ معلم‌ها آماده می‌کنند. نوک بینی چکامه از سرما قرمز می‌شود. دست‌هایش را در جیب مانتو قرار می‌دهد. سر انگشتانش یخ می‌زند و آن‌ها را در کف دستش مچاله می‌کند. دانش آموزی برای خواندن قرآن به جلوی صف‌ها می‌رود. کتاب آسمانی را باز می‌کند و میکروفون را به دست می‌گیرد.
- اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بِیس مِیلّاهه رَحمنِ رَحیییم.
خانم ملایی معاون سخت‌گیر و جدی مدرسه با جدیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
308
پسندها
4,039
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #6
پارت سوم

کش چادرش را می‌کشد و آن را سر می‌کند. ساحل با الهه و آسیه در حال بگو بخند هستند. گاهی چنان بلند می‌خندد که دستش را چند بار محکم روی پایش می‌‌کوبد و پشت هم ریسه می‌رود. چکامه زیر لب بسیار آهسته با خودش حرف می‌زند:
- باشه بابا شما بدون من خوشحال هستید و نبودن من ابداً مهم نیست. هه من به چرت و پرتایی که می‌خندین اصلاً گوش نمیدم.
دقایق پایانی زنگ آخر است و همگی آماده رفتن هستند. معلم درس دادنش را به اتمام رساند و از کلاس خارج شد و این بیست دقیقه انتهایی را استراحت و آزادی داد. بچه‌ها هم کلاس را به حمام زنانه تبدیل کرده بودند و از شلوغ بازی کم نمی‌‌گذاشتند. البته این کلاس همیشه بخاطر حنانه و دوستانش( نیلوفر، حدیث) کلاس پر سر و صدایی بود.
چکامه منتظر صدای زنگ است. حوصله‌اش سر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : نرگس برزن
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Bahar1400

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
308
پسندها
4,039
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #7
پارت چهارم
کوچه خلوت است و آفتاب مستقیم به وسط سر چکامه و میکائیل می‌تابد. دستان دخترک خیس از عرقی سرد است. دائم انگشتانش را باز و بسته می‌کند. مردمک چشمانش می‌لرزد. به دهان پسرک چشم دوخته و منتظر است. طاقت نمی‌آورد و خودش شروع به سخن گفتن می‌کند. با صدایی لرزان که استرس در آن موج می‌زند می‌گوید:
- نترس! من به کسی نمیگم تو چه کار کردی.
رنگ صورت میکائیل عوض می‌شود. اخم می‌کند و حالت جدی‌تری به خود می‌گیرد. چکامه صدایش می‌گیرد و ادامه می‌دهد.
- فقط بخاطر حسی که بهت دارم، بخاطر این که تو رو تافته جدا بافته می‌دونستم هیچی نمیگم؛ وگر نه از هیچی نمی‌ترسم.
بغض در صدایش می‌پیچد.
- من که نشستم از همه زندگیم و بدبختی‌هام با تو حرف زدم، تو گفتی من از این به بعد پشتتم دیگه تنها نیستی. با خودم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : نرگس برزن
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Bahar1400

موضوعات مشابه

عقب
بالا