- تاریخ ثبتنام
- 30/3/17
- ارسالیها
- 2,719
- پسندها
- 66,338
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 50
- سن
- 26
سطح
46
- نویسنده موضوع
- #181
صورتش سرخ میشود و چشمهایش دو گوی سرگردان.
- سایه جان... خوبی؟
از جایش تکان نمیخورد. من هم. انگار پاهایم را به زمین دوختهاند. نفس در سینهام حبس شده. چرا باید این درخواست از دهانم بیرون میآمد؟
- در رو پشت سرت ببند. خوبم.
- میخوای بری دوش بگیری؟ حالت بهتر میشه.
تغییر مسیر داده و خود را به پنجره میرساند. دستش را روی دستگیره میگذارد.
- نبندش!
- سوز میاد.
سوز سرما تحملش سختتر است یا سوز صدای دادهای لبریز غم پویان؟ مهلقا قید بستن پنجره را میزند. به محض بیرون رفتن او، لپتاپ را روی میز میگذارم. به سمت حمام میروم. متراژ حمامش با اتاق مشترک من و طاها برابری میکرد. سرعت آبش چندبرابر بود. انگار بیآبی و قطعی برق تنها برای محل ما بود.
سرم را بالا...
- سایه جان... خوبی؟
از جایش تکان نمیخورد. من هم. انگار پاهایم را به زمین دوختهاند. نفس در سینهام حبس شده. چرا باید این درخواست از دهانم بیرون میآمد؟
- در رو پشت سرت ببند. خوبم.
- میخوای بری دوش بگیری؟ حالت بهتر میشه.
تغییر مسیر داده و خود را به پنجره میرساند. دستش را روی دستگیره میگذارد.
- نبندش!
- سوز میاد.
سوز سرما تحملش سختتر است یا سوز صدای دادهای لبریز غم پویان؟ مهلقا قید بستن پنجره را میزند. به محض بیرون رفتن او، لپتاپ را روی میز میگذارم. به سمت حمام میروم. متراژ حمامش با اتاق مشترک من و طاها برابری میکرد. سرعت آبش چندبرابر بود. انگار بیآبی و قطعی برق تنها برای محل ما بود.
سرم را بالا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.