شاعر‌پارسی اشعار مهستی گنجوی

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۶

مهستی گنجوی » رباعیات

لاله چو پریر آتش شور انگیخت
دی نرگس آب شرم از دیده بریخت
امروز بنفشه عطر با خاک آمیخت
فردا سحری باد سمن خواهد بیخت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۷

مهستی گنجوی » رباعیات

چو دلبر من به نزد فصّاد نشست
فصّاد سبک دست سبک دستش بست
چون تیزی نیش در رگانش پیوست
از کان بلور شاخ مرجان برجست

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۸

مهستی گنجوی » رباعیات

در مرو پریر لاله انگیخت
دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
در خاک نشابور گل امروز آمد
فردا به هری باد سمن خواهد ریخت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۹

مهستی گنجوی » رباعیات

هرلحظه غمی به مستمندی رسدت
تیری به جفا به دردمندی رسدت
در کشتن عاشقان از این بیش مکوش
زنهار مبادا که گزندی رسدت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۱۰

مهستی گنجوی » رباعیات

خط بین که فلک بر رخ دلخواه نبشت
بر برگ گل و بنفشه ناگاه نبشت
خورشید خطی به بندگیش می‌داد
کاغذ مگرش نبود بر ماه نبشت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۱۱

مهستی گنجوی » رباعیات

هنگام صبوح گر بت حورسرشت
پُر می قدحی به من دهد بر لب کشت
هرچند که از من باشد این سخن زشت
سگ به ز من ار هیچ کنم یاد بهشت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۱۲

مهستی گنجوی » رباعیات

با من لب تو چو زلف تو بسته چراست؟
چشم خوش تو خصم من خسته چراست؟
بروی کمان مثالت اندر حق من
گر نیست جفای چرخ پیوسته چراست؟

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۱۳

مهستی گنجوی » رباعیات

گفتی که بدین رخان زیبا که مراست
چون خلد، وثاق تو بخواهم آراست
امروز در این زمانه آن زهره که راست؟
تا گوید کان خلاف گفتی با راست

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۱۴

مهستی گنجوی » رباعیات

بازار دلم با سر سودات خوش‌ست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوش‌ست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوش‌ست

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۱۵

مهستی گنجوی » رباعیات

در میکده پیش بت تحیّات خوش است
با ساغر یک منی مناجان خوش است
تصبیح و مصلای ریائی خوش نیست
زنّار مغانه در خرابات خوش است