شاعر‌پارسی اشعار مهستی گنجوی

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۳۶

مهستی گنجوی » رباعیات

در عالم عشق تا دلم سلطان گشت
آزاد ز کفر و فارغ از ایمان گشت
اندر ره خود مشگل خود خود دیدم
از خود چو برون شدم رهم آسان گشت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۳۷

مهستی گنجوی » رباعیات

چون شانه و سنگ اگر پذیرد رایت
تا فرمائی به لعل گوهرزایت
دستی به صد انگشت زنم در زلفت
بوسی به هزار لب نهم بر پایت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۳۸

مهستی گنجوی » رباعیات

من برخی آبی که رود در جویت
من مردهٔ آتشی که دارد خویت
من چاکر خاکی که فتد در پایت
من بندهٔ بادی که رساند بویت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۳۹

مهستی گنجوی » رباعیات

ای گشته خجل پری و حور از رویت
خورشید گرفته وام نور از رویت
در آرزوی روی تو داریم امروز
روئی و هزار اشک دور از رویت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۴۰

مهستی گنجوی » رباعیات

در طاس فلک نقش قضا و قدر است
مشکل گرهیست خلق از این بی‌خبر است
پندار مدار کین گره بگشایی
دانستن این گره به قدر بشر است

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۴۱

مهستی گنجوی » رباعیات

سوگند به آفتاب یعنی رویت
و آنگاه به مشک ناب یعنی مویت
خواهم که ز دیده هر شبی آب زنم
مأوای دل خراب یعنی کویت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۴۲

مهستی گنجوی » رباعیات

تیر بستم تو را دلم ترکش باد
صد سال بقای آن رخ مهوش باد
در خاک در تو مردخوش خوش دل من
یا رب که … که خاکش خوش باد

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۴۳

مهستی گنجوی » رباعیات

آن روز که مرکب فلک زین کردند
آرایش مشتری و پروین کردند
این بود نصیب ما زدیوان قضا
ما را چه گنه قسمت ما این کردند

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۴۴

مهستی گنجوی » رباعیات

در دهر مرا جز تو دل‌افروز مباد
بر لعل لبت زمانه فیروز مباد
و آن شب که مرا تو در کناری یا رب
تا صبح قیامت نشود روز مباد

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رباعی شمارۀ ۴۵

مهستی گنجوی » رباعیات

بی یاد تو در تنم نفس پیکان باد
دل زنده باندهت چو تن بیجان باد
گر در تن من بهیج نوعی شادیست
الا به غمت پوست برو زندان باد